امشب دوباره درشهر باران بارید

امشب دوباره درشهر باران بارید
شهر تمیز شد
اما حال مردم ش فرقی با دیروز نکرد
رو بروی خونه یه پارک کوچک ِ
وقتی بارون می باره
حتی اگه کور باشی و نتونی خیسی خیابونی ببینی
یا حتی شامه ات انقدر ضعیف باشه که نتونی حس بعد بارون رو لمس کنی
با یک گذر تو پارک کاملا می تونی بفهممی که بارون امده
وقتی بارون می باره تو پارک روبرو دیگه خبری از اون بچه بازی گوشی که هر شب مامان شو راضی می کنه و میاد سرسره ، تاپ می خوره نیست
دیگه خبری از اون اقا که تو پارک کاسبی می کنه واتفاقا ی مشت جوون همیشه منتظرشند هم نیست
حتی خبری از اون جوجه فنچ هایی که پشت شمشاد ها به نام دوست داشتن همدیگرو دست مالی می کنند هم نیست
بارون مثل غربال کردن شن ریز هاست
اون شن ریز های الکی از صافی رد میشند اما دانه درشت ها حتی اگه چندبارم غربال بشن بازم میمونند
امشب م مثل همه شب های گذشته
اون اقا که هرشب تو پارک طناب میزنه بود
اون خانم هم که معلوم نیست مقصدش کجاست و فقط هرشب دور پارک می دوهم بود
حتی سردی هوا هم مانع امدن اون پیر مرد و پیرزنه که بلندبلند حرف میزنند نشده بود
جز این افراد تکراری که هرشب مییتونم از تو تراس ببینم شون
یه افراد دیگه هم بودند که فقط میشه بعد بارون پیداشون کرد
از هم سن سال های خودم گرفته تا پیر مرد و پیرزن هایی که نمیشه سن شون تخمین زد
این افراد اینقدر دیوارهای دور خودشون بلندِ که نمیتونند خارج از خودشون رو ببینند
انقدر غرق خودشون که هیچ دستی نمیتونه نجاتشون بده
هیچ تلنگری اونرا به خودشون نمیاره
از خیسی نمیکت هایی که روش میشنند گرفته تا رد شدن از توی گدال های اب
همه نشون میده که چقدر محو خودشونند
با خودشون حرف می زنند ناله می کنند حتی شکواییه می نویسند
سیگارو با سیگار روشن می کنند
کام های سنگین پشت سر هم
جوری دولبشونو رو فیلتر فشار می دن که انگار مسبب همه گره های کورشونو پیدا کردن
دنیای ناشناخته عجیبی دارند
هرچی جلوتر میرند باخت شون سنگین تر میشه
اما باهمه این شرایط باز هم میرند
هیچ وقت حتی ی لبخند رو از کسی قرض نمی گیرند
ن نای صحبت کردن دارند
و نه گوش محرمی پیدا میکنند برای بازگو کردن حرفاشون
این افراد از بچگی این شکل نبودند
تو بچگی بازی می کردند و شوخی می کردن حتی می خندیدن
ی حادثه ، ی برخورد بد ، ی اشتباه نه صرفا بزرگ اونا رو اینطور کرد
اتفاقا یکی ازاین افراد رو می شناسم
زیاد می بینمش _ تقریبا هرروز _
سعی می کننم باهاش ارتباط برقرار کنم
اما نمی تونم
به هر دری زدم هر راهی رو رفتم
اما جواب درستی بهم نمیده
پَسَ م میزنه
با اینکه فکر می کنم خیلی بهش نزدیکم
اما تو خودش رام نمیده
هیچی از خودش بهم بروز نمیده
همش فقط نگام می کنه اما دریغ از ی کلمه
چند بار تهدید به ترکش کردم
اما چون می دونست فقط حرف ِ ، تهدید هم افاقه نکرد
این بار مصمم ترم برای ترکش
فاصله بین من و او فقط یک اینه ست

نقط ه













#A¹³
دیدگاه ها (۵)

هرکدوم از این پست ها گویا لحظه ای از زندگی م بود لحظه هایی ...

#A¹³

خیلی راحت باهم کنار می امدیم البته بگو مگو هم کم نداشتیم هرو...

سلام ، مردم گرامی ایران عزیز لطفا‌ توجه کنید ببینید این یکی ...

نقش مهم آذری جهرمی در پیدایش سیم کارت های سفید!صفر تا صد ماج...

نقش مهم آذری جهرمی در پیدایش سیم کارت های سفید!صفر تا صد ماج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط