یوسف نعان من نعان شعرم پیر شد

یوسف #ڪنعان من، ڪنعان شعرم پیر شد
باز آے از #مصر باور ڪن ڪہ دیگر دیر شد

درد هجرت چشم #یعقوب دلم را ڪور ڪرد
پس تو پیراهن بیاور، نالہ ام شب گیر شد

#اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج
دیدگاه ها (۱)

آقا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟هر وقت خورد بر لب خشک تو آ...

مے شود باز بگویند ڪہ بے تقصیرندجمعہ هایے ڪہ بدون تو چنین دلگ...

زنی دیدم که در #گودال می رفت پریشان خاطر و احوال می رفتگلی گ...

✨ گرچه سلامم از راه دوره قبول کن آقا 🙏 السلام علیک یا اباعبد...

.#یوسف شدے تا پس زنم شاہ و #زلیخایت شومدر ڪنج زندان باشے و ب...

یوسف پیامبر

گاهی زندگی آن‌قدر تاریک و بی‌امید می‌شود،که گمان می‌بری دیگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط