Life for love
Life for love
پارت 31
( ساعت ۵ عصر )
سان هی: هوووف پیدات می کنم روانیییی ( عصبی ) ( زنگ خوردن گوشی ) الو سلام اقای کانگ
مشاور کانگ: الو سلام سان هی خبر هارو شنیدم همه حالشون خوبه؟؟
سان هی: اره فعلا همه خوبن راستی مهوونی امشب رو هم کنسل کن
کانگ: چ.چی راچب چی حرف می زنید؟
سان هی: می دونم برام جشن اولد گرفتید خیلی ممنونم ولی با این اتفاقایی که افتاده جشن کنسل بشه بهتره
کانگ: ولی سان هی بهتر نیست جشن رو برگزار کنیم؟؟ اتفاق بدی برای خانم اشتاین و پارک افتاده بنظرم این مهمونی می تونه حالشون رو بهتر کنه تا امروز صبح رو فراموش کنن!!
سان هی: هوووف باشه ؛ راستی بستن قرارداد با خانم لی جینا چی شد؟؟
کانگ: او قرارداد همونجور که می خواستین بسته شده و خانم لی از فردا فعالیتشون در در صنعت مد برای شرکت شروع می کنن!
سان هی: عالیه راستی خانم پارک و اشتاین تا وقتی ابا از اسیاب بیوفته و همچی درست بشه خونه من می مونن به فلورا هم بگید فردا بیاد شرکت باهاش کار دارم تعدا بادیگارد های عمارت رو هم چند برابر کنید.
کانگ: چشم حتما ولی ف.فلورا اخه اون زن شیطانی برای چی؟؟ حتما اون باید بیاد؟ نمیشه من فردا نیام شرکت؟؟ ازش می ترسم
سان هی: اقای کاننننگ فلورا که هیولا نیست بعدشم اخه با این سن و سال یکم براتون افت داره اگه بخاطر اون نیاید کارمندا حرف در میارن
کانگ: چشششششم هرچی شما بگید! فعلا
سان هی: فعلا خدانگهدار... عجب روزی شد
میرا: اقای جئون؟؟
سان هی: خانم پارک وسایل خودتون و خانم اشتاین رو جمع کنید از امشب خونه من می مونید ولی و اما هم قبول نمی کنم این ماجرا ها بخاطر منه و اگه بخاطر من اتفاقی براتون بیوفته نمی تونم خودمو ببخشم راستی الان پیام اومد خانم اشتاین دارن میان اینجا همه باهم میریم خونه من
میرا: نمی دونم چی بگم خیلی ممنونم ازتون. راستی برنامه امشب چی؟؟
سان هی: سرجاشه
میرا: فقط میشه فردا بیایم؟ امشب یک سری کار داریم نمیشه
سان هی: ولی جونتون ممکنه تو خطر بیوفته!
میرا: ی امشب مشکلی پیش نمیاد ولی یک سوال! فلورا کیه؟؟
سان هی: ( نیشخند ) فردا تو شرکت می بینیدش
پارت 31
( ساعت ۵ عصر )
سان هی: هوووف پیدات می کنم روانیییی ( عصبی ) ( زنگ خوردن گوشی ) الو سلام اقای کانگ
مشاور کانگ: الو سلام سان هی خبر هارو شنیدم همه حالشون خوبه؟؟
سان هی: اره فعلا همه خوبن راستی مهوونی امشب رو هم کنسل کن
کانگ: چ.چی راچب چی حرف می زنید؟
سان هی: می دونم برام جشن اولد گرفتید خیلی ممنونم ولی با این اتفاقایی که افتاده جشن کنسل بشه بهتره
کانگ: ولی سان هی بهتر نیست جشن رو برگزار کنیم؟؟ اتفاق بدی برای خانم اشتاین و پارک افتاده بنظرم این مهمونی می تونه حالشون رو بهتر کنه تا امروز صبح رو فراموش کنن!!
سان هی: هوووف باشه ؛ راستی بستن قرارداد با خانم لی جینا چی شد؟؟
کانگ: او قرارداد همونجور که می خواستین بسته شده و خانم لی از فردا فعالیتشون در در صنعت مد برای شرکت شروع می کنن!
سان هی: عالیه راستی خانم پارک و اشتاین تا وقتی ابا از اسیاب بیوفته و همچی درست بشه خونه من می مونن به فلورا هم بگید فردا بیاد شرکت باهاش کار دارم تعدا بادیگارد های عمارت رو هم چند برابر کنید.
کانگ: چشم حتما ولی ف.فلورا اخه اون زن شیطانی برای چی؟؟ حتما اون باید بیاد؟ نمیشه من فردا نیام شرکت؟؟ ازش می ترسم
سان هی: اقای کاننننگ فلورا که هیولا نیست بعدشم اخه با این سن و سال یکم براتون افت داره اگه بخاطر اون نیاید کارمندا حرف در میارن
کانگ: چشششششم هرچی شما بگید! فعلا
سان هی: فعلا خدانگهدار... عجب روزی شد
میرا: اقای جئون؟؟
سان هی: خانم پارک وسایل خودتون و خانم اشتاین رو جمع کنید از امشب خونه من می مونید ولی و اما هم قبول نمی کنم این ماجرا ها بخاطر منه و اگه بخاطر من اتفاقی براتون بیوفته نمی تونم خودمو ببخشم راستی الان پیام اومد خانم اشتاین دارن میان اینجا همه باهم میریم خونه من
میرا: نمی دونم چی بگم خیلی ممنونم ازتون. راستی برنامه امشب چی؟؟
سان هی: سرجاشه
میرا: فقط میشه فردا بیایم؟ امشب یک سری کار داریم نمیشه
سان هی: ولی جونتون ممکنه تو خطر بیوفته!
میرا: ی امشب مشکلی پیش نمیاد ولی یک سوال! فلورا کیه؟؟
سان هی: ( نیشخند ) فردا تو شرکت می بینیدش
۷.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.