Life for love
Life for love
پارت 30
انا: جیییییییییغ
میرا: چی شده انا حالت خوبه؟؟ انااااا
انا: او..اون ی .. یک ( بی هوش شدن )
میرا: اناااااا ( داد ) اخه مگه چی توی اون جعبه بود؟؟؟؟ .... جییییییییییغ خ..خدای منننن ( داد ؛ ترسیده ) ( زنگ زدن به پلیس ) و ( زنگ زدن به سان هی )
سان هی ویو
داشتم تو دفترم با ارامش به برنامه کاریم و قرار ملاقات با سهام دارا رسیدگی می کردم که گوشیم زنگ خورد با دیدن اسم وکیل پارک تعجب کردم و به محض وصل کردن تماس صدای گریه و کمک خواستنش بود که تو گوشم پیچید نمی دونم چرا ولی نگرانش شدم سریع بدون فکر کردن به اینکه چه اتفاقی افتاده یا قراره چه اتفاقی بیوفته از شرکت زدم بیرون به سمت ادرس خونه اش رفتم وقتی رسیدم با دیدن کلی پلیس و ماشین امبولانس شکه شدم
سان هی:اینجا چخبره؟؟
پلیس: یک سر بریده تو جعبه پیدا شده و کنارشم یک نامه بوده یک دختر تماس گرفت و گزارش داد
سان هی: چ.چی؟؟ دو دختری که توی اون خونه بودن چی شدن؟؟
پلیس: یکیشون از شدت شوک بی هوشه داریم می بریمش بیمارستان و اونیکی هم حاله زیاد خوبی نداره ولی داره برای رئیس اتفاقی که افتاده رو توضیح میده
سان هی: الان کجاس؟
پلیس: اونجا ( اشاره به پشت ون پلیس )
سان هی: خانم پارک؟؟
میرا: اقای جئون ( گریه، ترس ) انا حالش خوبع؟
سان هی: هووم اره حالش خوبه اتفاقی نیوفتاده فقط ترسیده
میرا: پس چرا می برنش بیمارستان؟!
سان هی: می خوان مطمئن بشن از حالش ولی جای نگرانی نیست! شما خودتون حالتون خوبه؟
میرا: ا.اره فقط ی چیزی اون سر مال همون بادیگاردی بود که اقای تام رو کشت و با ما اومد محوطه اراق ماشین ( بغض )
سان هی: تو مطمئنی؟؟
میرا: کاملا ؛ من اینو به پلیس هم گفتم بهم گفتن پی گیری می کنن
سان هی: ( زنگ خوردن گوشی ) یک لحظه... بله بفرمایید؟؟
( علامت ناشناس € )
€ از هدیه ایی که برای دوستات فرستادم خوشت اومد؟؟ ( خنده ترسناک )
سان هی: تو کی هستی لعنتی؟ چی از جون من می خوای؟ برای چی داری اینکارا رو می کنی؟
€ اوهوع تند نرو پسرجون بالاخره منو میشناشی ولی این بستگی به خودت داره دیر یا زودش اون هدیه فقط یک هشدار بود بگو پاشونو از گلیمشون دراز تر نکنن وگرنه عواقبش پای خودتونه و به من ربطی نداره ( صدا کاپیوتری )
سان هی: بالاخره می فهمم تو کدوم عوضی هستی خودم حسابت رو میرسم روانی ( عصبی ، داد )
€ خواهیم دید
پارت 30
انا: جیییییییییغ
میرا: چی شده انا حالت خوبه؟؟ انااااا
انا: او..اون ی .. یک ( بی هوش شدن )
میرا: اناااااا ( داد ) اخه مگه چی توی اون جعبه بود؟؟؟؟ .... جییییییییییغ خ..خدای منننن ( داد ؛ ترسیده ) ( زنگ زدن به پلیس ) و ( زنگ زدن به سان هی )
سان هی ویو
داشتم تو دفترم با ارامش به برنامه کاریم و قرار ملاقات با سهام دارا رسیدگی می کردم که گوشیم زنگ خورد با دیدن اسم وکیل پارک تعجب کردم و به محض وصل کردن تماس صدای گریه و کمک خواستنش بود که تو گوشم پیچید نمی دونم چرا ولی نگرانش شدم سریع بدون فکر کردن به اینکه چه اتفاقی افتاده یا قراره چه اتفاقی بیوفته از شرکت زدم بیرون به سمت ادرس خونه اش رفتم وقتی رسیدم با دیدن کلی پلیس و ماشین امبولانس شکه شدم
سان هی:اینجا چخبره؟؟
پلیس: یک سر بریده تو جعبه پیدا شده و کنارشم یک نامه بوده یک دختر تماس گرفت و گزارش داد
سان هی: چ.چی؟؟ دو دختری که توی اون خونه بودن چی شدن؟؟
پلیس: یکیشون از شدت شوک بی هوشه داریم می بریمش بیمارستان و اونیکی هم حاله زیاد خوبی نداره ولی داره برای رئیس اتفاقی که افتاده رو توضیح میده
سان هی: الان کجاس؟
پلیس: اونجا ( اشاره به پشت ون پلیس )
سان هی: خانم پارک؟؟
میرا: اقای جئون ( گریه، ترس ) انا حالش خوبع؟
سان هی: هووم اره حالش خوبه اتفاقی نیوفتاده فقط ترسیده
میرا: پس چرا می برنش بیمارستان؟!
سان هی: می خوان مطمئن بشن از حالش ولی جای نگرانی نیست! شما خودتون حالتون خوبه؟
میرا: ا.اره فقط ی چیزی اون سر مال همون بادیگاردی بود که اقای تام رو کشت و با ما اومد محوطه اراق ماشین ( بغض )
سان هی: تو مطمئنی؟؟
میرا: کاملا ؛ من اینو به پلیس هم گفتم بهم گفتن پی گیری می کنن
سان هی: ( زنگ خوردن گوشی ) یک لحظه... بله بفرمایید؟؟
( علامت ناشناس € )
€ از هدیه ایی که برای دوستات فرستادم خوشت اومد؟؟ ( خنده ترسناک )
سان هی: تو کی هستی لعنتی؟ چی از جون من می خوای؟ برای چی داری اینکارا رو می کنی؟
€ اوهوع تند نرو پسرجون بالاخره منو میشناشی ولی این بستگی به خودت داره دیر یا زودش اون هدیه فقط یک هشدار بود بگو پاشونو از گلیمشون دراز تر نکنن وگرنه عواقبش پای خودتونه و به من ربطی نداره ( صدا کاپیوتری )
سان هی: بالاخره می فهمم تو کدوم عوضی هستی خودم حسابت رو میرسم روانی ( عصبی ، داد )
€ خواهیم دید
۴.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.