راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرد و بعد از مدتی ناگهان
راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرد و بعد از مدتی ناگهان ماشینش خاموش شد.
همون جا شروع کرد به شکایت از خدا، که خدایا پس داری اون بالا چیکار می کنی؟ چون خسته بود خوابش برد.
و وقتی صبح از خواب بیدار شد، از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد.
چون ماشینش دقیقا نزدیک به پرتگاه خطرناک خاموش شده بود.
#به_خداوند_اعتماد_کنیم.
همون جا شروع کرد به شکایت از خدا، که خدایا پس داری اون بالا چیکار می کنی؟ چون خسته بود خوابش برد.
و وقتی صبح از خواب بیدار شد، از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد.
چون ماشینش دقیقا نزدیک به پرتگاه خطرناک خاموش شده بود.
#به_خداوند_اعتماد_کنیم.
۲.۳k
۱۳ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.