جونگ کوک که هنوز صورتش نزدیک صورت بورا بود نگاهشو از لباش گرفت و ...

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌²⁹"



جونگ کوک که هنوز صورتش نزدیک صورت بورا بود، نگاهشو از لباش گرفت و به چشم‌هاش دوخت. یه لبخند خفیف و بامزه نشست گوشه‌ی لبش. یه‌دفعه صداشو آورد پایین، زمزمه‌وار، با اون لحن خاص و کمی بازیگوشش گفت:

– هی... می‌تونم سرمو بذارم اینجا؟

با نوک انگشت اشاره، خیلی آروم به قفسه‌ی سینه‌ی بورا زد، جوری که حتی تماسش هم بیشتر شبیه یه نوازش بود تا لمس.

بورا یهویی ابروهاشو بالا داد، یه ذره عقب رفت و گفت:

– اِه، نه دیگه! چرا اینجا؟ بالش نیست مگه؟

جونگ کوک یه لبخند شیطون‌تر زد، یکی از اونایی که ته‌ش حرف داره، بعد آروم خم شد و کنار گوشش زمزمه کرد:

– چون هیچ بالش نرمی، گرمی، این نیست بعدشم خیلیییی نرمه دوس دارم توش غرق شم

بورا یه لحظه جدی شد، ولی نگاهش که به اون چشم‌های برق‌زن جونگ کوک افتاد، خنده‌اش گرفت. زد روی سینه‌ی خودش و گفت:

– فقط اگه قول بدی زیاد وول نخوری و آروم باشی!

جونگ کوک یه حرکت اغراق‌شده‌ی تسلیم‌گونه با دستاش کرد و گفت:

– قول می‌دم فقط و فقط نفس بکشم... قول می‌دم فقط بخوابم... دست به هیچی هم نزنم...یعنی... دستامو که حالا نمیتونم قول بدم ولی..خب

بورا فقط محو این نمک بازی و کیوت بازی هایه جونگ کوک بود

"جونگ کوک! چقدر لوس شدی یهویی..."

جونگ‌کوک با یه حرکت ناز و ملوس، سرشو آورد پایین‌تر و آروم گفت:

– خب خب... پس بذار بوسشون کنم، شاید راضی بشن خودشون دعوتم کنن...

بورا هم خندید، هم صورتش قرمز شد و گفت:

– تو یه روزی منو دیوونه می‌کنی!

جونگ‌کوک با یه لبخند برنده گفت:

– فقط اگه دیوونه‌ی خودم بشی، کاملاً رضایت دارم.

و بعد، بدون اینکه بورا دیگه چیزی بگه، سرشو خیلی آروم گذاشت رو سینه‌ش، دستاشو دورش حلقه کرد و با صدایی گرفته ولی شیرین گفت:

– حالا... وقت خوابه... با بهترین بالش دنیا...

بورا هم تو همون لحظه، با لبخندی که از ته دل بود، آروم دستش رو برد لای موهای جونگ‌کوک، شروع کرد به نوازش کردنش و گفت:

– کی فکرشو می‌کرد یه مافیای کله‌گنده، اینجوری بغلم بخوابه...

جونگ‌کوک در حالی که چشم‌هاش بسته می‌شد گفت:

– فقط پیش تو... فقط تو می‌تونی این‌جور رامم کنی


ادامه دارد...!؟
دیدگاه ها (۰)

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌³⁰"بورا اولش یه‌ذره مقاومت کرد، بیشتر از رو...

بچه هااا فصل اول فیک"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌"امیدوارم که خوشتون اوم...

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌²⁸"جونگ کوک لحظه‌ای مکث کرد. دستش رفت سمت د...

"𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌²⁷"بدون اینکه لحظه‌ای از بوسه جدا بشن، جونگ...

black flower(p,239)

black flower(p,257)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط