یکی داشت میرفت

یکی داشت میرفت ....
پاش به سکه ای خورد فکر کرد سکه طلاست...

نور کافی نبود، کاغذی را آتش زد تا آن را بهتر ببیند...

دید که یک سکه دوریالی است... بعد دید کاغذی که آتش زده یک اسکناس هزار تومانی است... با خودش گفت چی رو بخاطر چی آتش زدم؟

این واقعیت زندگی امروز ماهاست .....
دیدگاه ها (۱۱)

سرویس پذیرایی از مادر زن ☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺...

نکته کجاست ... ؟؟ این پروانه یک نکته جالب داره البته سخت نیس...

اصولگرایان 3.5 برابر افساد طلبها رد صلاحیت شدند..منبع #مشرقر...

ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ توﻫﻢ حسن ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ، ﺣﺎﻝ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ آﺯﺍﺩﻩ ﺭﺍ ...

سناریو:دعوا شروع ماجرا بود

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط