پارت ۱۷۴ رمان کت رنگی
پارت ۱۷۴ رمان کت رنگی
#تهیونگ
من: جویی کوچولو خوابش میاد اما نمیخواد بخوابه!
من: جویی من چه موهای نرمی داره!
من: جویی خوشگلم شیمکش درد میکنه ! بابا تهیونگ ماساژ میده تا خوب شه
یهو برگشت و به شوخی زد روی بازوم
جویی:تو بابای من نیستی!
من: چرا من باباتم !
جویی: تو بابام نیستی! تو زندگیمی!
من: توام زندگی منی!
جویی: تهیونگ یه چیزی میخوام اما میترسم دردت بگیره !
نگاه توی چشمای نیمه خیسش کردم ... فهمیدم چی میخواد ... بوسه !
لبامو محکم روی لباش گذاشتم و لب پایینش رو میخوردم! دستامو دور گردنش می کشیدم! و موهاشو میدادم عقب !
بعد از چند ثانیه آه و ناله اش شروع شد
جویی: اههه تهیونگ ! ... م..میخوامت !
من: جویی! ... زده به سرت توی بیمارستان؟
جویی: اوممم اره !
از روش بلند شدم. لپ هاش قرمز شده بود و عرق کرده بود... غیر عادی بود
من: جویی ! ت..تو حالت خوبه؟
جویی: هوف.. اومم ب..بهتر از این نبودم بیا دیگه !!
از روش کامل بلند شدم ... دوباره مایعی از بین پاهاش ترشح شده بود ... ترسیدم و از روش بلند شدم
من: جویی ! تو ...
جویی: تهیونگ ... اهههه... کجا میری بیا دیگه !
سرمم رو برداشتم و با بدو رفتم بخش پرستار ها و دکترش هم بود ...
بعد از یه ربع اومدن بیرون
من: دکتر چرا؟
دکتر: بوسش کردی؟
من: ش.شما از کجا فهمیدین؟
دکتر: آقای تهیونگ اینو باید بهتون بگم ... اون آمپول عوارض جانبی خطرناکی داره و تا چندین روز عوارض تو بدن فرد هست !
من: خ..خب این یعنی...
دکتر: سفت شدن سینه ها ، داغ شدن بدن و تحریک نقاط حساس بدن از عوارضشه! شما اصلا نباید باهم هیچ تماسی داشته باشین ... اون زودتر سریع تر و راحت تر تحریک میشه ! بدنش خالی میکنه !... و اختیار خودشو از دست میده !
من: پس به خاطر همون اون اینو براش زده !؟ تا زودتر تحریک بشه؟
دکتر: دقیقا ! این آمپول ها برای خانم ها خیلی خطرناکه ! ما چونکه زود کنترل شد به خیر گذشت! نمیخواستم در این مورد حرفی بزنم .. اما ایشون درد زیادی رو تحمل میکنه! آسیب های روحی در بعضی مواقع جبران ناپذیره! ....
اینارو که میگفت من حالم بد شد سرم گیج رفت! تصورش هم دردناک بود واسم! پس تا یه هفته نباید بوسش کنم! ... عیب نداره فقط خوب بشه !
برگشتم توی اتاق ولی طوری اومدم که بیدار نشه .. نمیدونم براش چی زدن که سریع خوابیده بود ... روی تخت خودم خوابیدم و چشمامو بستم !
#جونگکوک
بیدار شدم... تموم بدنم گرفته بود ... بلند شدم ازروی تخت و داشتم میرفتم سمت میز که صبحانه بخورم اما با دیدن خودم تو اینه ترسیدم ...
موهام همون طور که خیس بودن خشک شده بود و با حوله دورم خوابیده بودم... مجبور شدم دوباره حمام برم ..🙂
لایک ۴۰+
#تهیونگ
من: جویی کوچولو خوابش میاد اما نمیخواد بخوابه!
من: جویی من چه موهای نرمی داره!
من: جویی خوشگلم شیمکش درد میکنه ! بابا تهیونگ ماساژ میده تا خوب شه
یهو برگشت و به شوخی زد روی بازوم
جویی:تو بابای من نیستی!
من: چرا من باباتم !
جویی: تو بابام نیستی! تو زندگیمی!
من: توام زندگی منی!
جویی: تهیونگ یه چیزی میخوام اما میترسم دردت بگیره !
نگاه توی چشمای نیمه خیسش کردم ... فهمیدم چی میخواد ... بوسه !
لبامو محکم روی لباش گذاشتم و لب پایینش رو میخوردم! دستامو دور گردنش می کشیدم! و موهاشو میدادم عقب !
بعد از چند ثانیه آه و ناله اش شروع شد
جویی: اههه تهیونگ ! ... م..میخوامت !
من: جویی! ... زده به سرت توی بیمارستان؟
جویی: اوممم اره !
از روش بلند شدم. لپ هاش قرمز شده بود و عرق کرده بود... غیر عادی بود
من: جویی ! ت..تو حالت خوبه؟
جویی: هوف.. اومم ب..بهتر از این نبودم بیا دیگه !!
از روش کامل بلند شدم ... دوباره مایعی از بین پاهاش ترشح شده بود ... ترسیدم و از روش بلند شدم
من: جویی ! تو ...
جویی: تهیونگ ... اهههه... کجا میری بیا دیگه !
سرمم رو برداشتم و با بدو رفتم بخش پرستار ها و دکترش هم بود ...
بعد از یه ربع اومدن بیرون
من: دکتر چرا؟
دکتر: بوسش کردی؟
من: ش.شما از کجا فهمیدین؟
دکتر: آقای تهیونگ اینو باید بهتون بگم ... اون آمپول عوارض جانبی خطرناکی داره و تا چندین روز عوارض تو بدن فرد هست !
من: خ..خب این یعنی...
دکتر: سفت شدن سینه ها ، داغ شدن بدن و تحریک نقاط حساس بدن از عوارضشه! شما اصلا نباید باهم هیچ تماسی داشته باشین ... اون زودتر سریع تر و راحت تر تحریک میشه ! بدنش خالی میکنه !... و اختیار خودشو از دست میده !
من: پس به خاطر همون اون اینو براش زده !؟ تا زودتر تحریک بشه؟
دکتر: دقیقا ! این آمپول ها برای خانم ها خیلی خطرناکه ! ما چونکه زود کنترل شد به خیر گذشت! نمیخواستم در این مورد حرفی بزنم .. اما ایشون درد زیادی رو تحمل میکنه! آسیب های روحی در بعضی مواقع جبران ناپذیره! ....
اینارو که میگفت من حالم بد شد سرم گیج رفت! تصورش هم دردناک بود واسم! پس تا یه هفته نباید بوسش کنم! ... عیب نداره فقط خوب بشه !
برگشتم توی اتاق ولی طوری اومدم که بیدار نشه .. نمیدونم براش چی زدن که سریع خوابیده بود ... روی تخت خودم خوابیدم و چشمامو بستم !
#جونگکوک
بیدار شدم... تموم بدنم گرفته بود ... بلند شدم ازروی تخت و داشتم میرفتم سمت میز که صبحانه بخورم اما با دیدن خودم تو اینه ترسیدم ...
موهام همون طور که خیس بودن خشک شده بود و با حوله دورم خوابیده بودم... مجبور شدم دوباره حمام برم ..🙂
لایک ۴۰+
۶.۴k
۰۳ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.