سر سفره چیزی نبود

سر سفره چیزی نبود؛
یخ در پارچ و پدر؛
هردو آب شدند؛
چه دنیای بیرحمیست...
دیدگاه ها (۱۷)

ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩﺩﺧﺘﺮ:ﻣﻦ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍ...

یه روزی پادشاهی بود کل هزینه ساخت مسجدی را داد و گفت مسجد بن...

خیلی جالبه لطفاً تا آخر بخونید...بچه ای از پدرش پرسید سیاست ...

الو سلام منزل خداست؟ این منم غریبه ای که آشناست هزار دفعه ای...

تمرین تیم شنا _ ۲/ ۹/ 1404 . رود مارون خوزستان .اب یخ بود

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط