قلب من با تو می تپد

قلب من با تو می تپد🐾🥹🌫️
ژانر : یائویی
قسمت اول: دیدار

از زبان دازای🪶

پا شدم که برم به تلفن جواب بدم

کونیکیدا بود گفت :«کثافت دو روزه تابستون تموم شده کجایی؟!!!!!»

_ عه واقعا گذشته نمیدونستم


+حالا هر چی گمشو بیا دفتر کارت داریم واجبه

_باش

*قطع کردن تلفن*

یعنی چیکارم دارن

*بعد از رسیدن به دفتر*


_چی شده ؟

کونیکیدا: میگم دشمن قدیمیت رو میشناسی دیگه

_ اره چی شده؟


+ خوب با همون باید بری جاسوسی

_هن؟

+ یه کلمه رو دوبار تکرار نمیکنم گفتم باید باهاش بری یه ماموریت جاسوسی
فهمیدی یا با به کتک بفهمونم؟

_( با لحن اعصبانی) یعنی با چویا؟

+ اره الانم برو خونه وسایلتو جمع کن فردا قراره راه بیوفتید توکیو

_اما....

*کونیکیدا میپره وسط حرف دازای*

+خفه شو چه بخای چه نخای باید بری

_اوهوم ببب... باش...

توی ذهنه دازای:واقعا اجباریه؟ اَه تف توش

فردا...... ⚡

از زبان دازای


خوب باید برم ایستگاه قطار .
کونیکیدا وسط حرفاش گفت که فعلا توی قطار نمیبینمش پس لازم نیس فشار بخورم

۵ دقیقه بعد از سوار شدن...

او.. او... اون چویا نیس؟!

اون باکا اینجا چیکار میکنه؟!!!
بزنم صافش کنم؟؟؟؟

چویا نگاهش میکنه و زیر زبون به صورتی که دازای متوجه بشه میگه بهتره الان اسکل بازی در نیاری! هرچند که عادتته!

دازای : به سمتش رفتم تا بزنمش ولی....
____________
فعلا توی خماری تون میذارم
تا فردا که قسمت جدید بیاد🤣🫘
گود بای
دیدگاه ها (۴)

قلب من با تو می تپد🤎🧡قسمت دوم: خجالتدازای به سمت چویا رفت تا...

اصلا ویدیو یوش یه وایب عجیبی بهم میده🍷🌚ساخت خودم🧠🌟کپی میکنی ...

برید استفاده کنید حالشو ببرید🌚✨💦اون شماره هارم میتونید رو اس...

پاشم برم مدرسه😂🔪🌚ساعت 6:۵۸ ✨😂😂🧠🧠مغزها اماده 🧠🧠🧠🧠🧠💮💮💮💮💮پیش به...

پارت ۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط