دلا با مغان آشنائی طلب

دلا با مغان آشنائی طلب
ز پیر مغان آشنائی طلب

به کنج قناعت گرت راه نیست
ز دیوانگان رهنمائی طلب

اگر عارفی راه میخانه گیر
و گر ابلهی پارسائی طلب

دوای دل خسته از درد جوی
نوای خود از بینوائی طلب

اگر صد رهت بشکند روزگار
مکن از خسان مومیائی طلب

#عبید_زاکانی
دیدگاه ها (۹)

وسوسهٔ چیدندر فراموشیِ دستم پوسید ...#سهراب_سپهری

گفتم نگرم روی تو؛ گفتا به قیامتگفتم روم از کوی تو؛ گفتا به س...

شاهدان گر دلبری زین سان کنند زاهدان را رخنه در ایمــــان...

زندگی در بردگی شرمندگی استمعنی آزاد بودن زندگی است سر که خم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط