🍓🍒🍓🍒🍓🍒🍓🍒🍓
🍓🍒🍓🍒🍓🍒🍓🍒🍓
🍓 #ραят_1
#شیطونک_آتیش_پاره_استاد. 🍒
🍓
🍒
🍓
🍒
🍓
🍒
🍓
مقدمه:
سکوتهایم بوی مرگ میدهند،
بوی تعفن،
بوی دل کندن!
از همان سکوتهایی که میشنوی و دم نمیزنی،
از همانهایی که همه غصهها را در دلت جمع میکنی،
از آنهایی که بهتدریج چشمه اشکت را خشک میکند.
سکوتهایم بوی خون میدهند!
از همانهایی که دهانت را میبندی تا غرورت نشانه نرود،
از همانهایی که فشارهای زندگی به قلبت فشار میآورند،
کسی چه میداند؟
شاید نتیجه تمام سکوتهایم فریادی شود که عرش آسمان را بلرزاند!
***
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدارشدم
پتو رو زدم کنار رو تخت نشستم به مخم فشار اوردم که چرا من االن ساعت گذاشته بودم ...
اهان میخواستم اون نقشه ام رو اجرا کنم ...
رفتم دستشویی صورتم رو شستم دیشب تا نصفه شب داشتم فیلم میدیدم برای همین چشم هام باد کرده بود
اونم چه فیلمی تا صبح خواب های زشت دیدم ...
یه مانتوی سرمه ای پوشیدم من نمیدونم درد شون برای چیه نمیذارن ادم تو دانشگاه مانتوی روشن بپوشه ....
حاضر که شدم رفتم جلوی میز توالت ....
یه خط چشم نازک کشیدم با ریمل همین ..
🍓🍒
🍓 #ραят_1
#شیطونک_آتیش_پاره_استاد. 🍒
🍓
🍒
🍓
🍒
🍓
🍒
🍓
مقدمه:
سکوتهایم بوی مرگ میدهند،
بوی تعفن،
بوی دل کندن!
از همان سکوتهایی که میشنوی و دم نمیزنی،
از همانهایی که همه غصهها را در دلت جمع میکنی،
از آنهایی که بهتدریج چشمه اشکت را خشک میکند.
سکوتهایم بوی خون میدهند!
از همانهایی که دهانت را میبندی تا غرورت نشانه نرود،
از همانهایی که فشارهای زندگی به قلبت فشار میآورند،
کسی چه میداند؟
شاید نتیجه تمام سکوتهایم فریادی شود که عرش آسمان را بلرزاند!
***
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدارشدم
پتو رو زدم کنار رو تخت نشستم به مخم فشار اوردم که چرا من االن ساعت گذاشته بودم ...
اهان میخواستم اون نقشه ام رو اجرا کنم ...
رفتم دستشویی صورتم رو شستم دیشب تا نصفه شب داشتم فیلم میدیدم برای همین چشم هام باد کرده بود
اونم چه فیلمی تا صبح خواب های زشت دیدم ...
یه مانتوی سرمه ای پوشیدم من نمیدونم درد شون برای چیه نمیذارن ادم تو دانشگاه مانتوی روشن بپوشه ....
حاضر که شدم رفتم جلوی میز توالت ....
یه خط چشم نازک کشیدم با ریمل همین ..
🍓🍒
۳۹۶
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.