هیچوقت گریه نکردم
مادوتا یکی بودیم توقلب هم
اون بهم یاد داد چطوری باید بریم توقلب هم ،من فقط بلد بودم خیلی عاشقش باشم ،اون بهم یاد داد که چطوری یه عاشق حسود باشم 😍 خیلی کیف داشت اخه من اولین بارم بود نمیدونستم اینقدرشیرینه ،همه اینارو اون بهم یاد داد باقصه هایی که مامانش براش گفته بود اونم بمن میگفت ،منم برای اینکه خیلی دوسش داشتم همه رو یاد گرفتم ازخودش بهتر من هیچی بلد نبودم چرا بلد بودم مثلا :::مرد که گریه نمیکنه ....
من این بازی رو خوب بلد بودم شاگرد اول بودم همیشه...
وقتی عشقو ازش یادگرفتم یهو شدم عاشق همونوقت ترسیدم 😔
باخودم گفتم قبول نیست من خیلی عاشق شدم ،اگه یه وقت بگه من دیگه بازی نمیکنم چی 😱
باخودم فکرکردم منکه اونو ارجونمم بیشتر دوست دارم خوب کاری نمیکنم بره ،خطا نمیکنم ،به کسی نگاه نمیکنم باکسی دوست نمیشم اصلا بزار بهش بگم واونروز که بغلش کرده بودم بهش گفتم
عمرم میشه منوتنها نزاری ،من خیلی دوست دارم بخدا با اینکه همون اولاش بودکه گفتم خیلی دوست دارم اما انگار دیر گفتم یاشایدزوذ گفتم خیلی ناقلا بود
اینوبهم یاد نداده بود که نباید بگی دیوونه😥
بعدازاون بود که دیدم ...
من با اون صدتا بودم ، نه یه دنیا بودم
اما اون بامن باز همون یکی بود
ولی من هیچوقت گریه نکردم .....
من براش یار بودم ،رفیق بودم ،سنگ صبور بودم ،اما اون توفایلش مینوشت
بهترین دوست من .....
ولی من هبچوقت گریه نکردم....
من براش قید همه رو زدم ،آخه خیلی
دوسش داشتم ،دلم نمیخواست فکرشو
درگیر بکنم اما اون گفت براش تکراری
شدم 😔دلم خیلی گرفت
ولی هیچوقت گریه نکردم ...
من تمام قرارهامونو باوضو میرفتم قسم
میخورم اما اون میگفت تو هوسبازی
من خیلی دلم میسوخت 😔
ولی هیچوقت گریه نکردم ...
یه روز اومد گفت حالا یه بازی دیگه
گفتم من بازیم نمیاد بخدا😔گفت من
ازاین لوس بازیها خوشم نمیادها .. .
خوب من ترسیده بودم اگه حرفشوگوش نکنم بزاره بره ...گفتم عمرم یه چیزی بگم 😔😔ّگفت توروخدا فقط انشا نخونی ها
اما من دقیقا میخواستم انشابخونم شایددلش بسوزه بازی نکنیم برای همین
گفتم من خیلی تنهاشدم چون فکرمیکردم هیچوقت نمیری توکه رفتنی بودی چرا نازم کردی بوس کردی بغل کردی حالا من بدون تو اینجا گم بشم خوبه ...
گفت به درک خرس گنده حتی خداحافظیم نکرد که بغلش کنم که یه کمی بوی عطرش روی تنم بمونه اون رفت....
ولی من هیچوقت گریه نکردم مرد که گریه نمیکنه اما گریه نمیکنه پس وقتی سرماخورده گلوشو یه چیزی باد کرده داره میترکه پس چیکار کنه هان ?خوب بابا مردها هم گناه دارن واااااااااای خدای من
اونکه داره بازی میکنه اما اونیکه باهاش باززززز'زز'زززز
من ازاونروزتا الان فقط گریه میکنم ،وسط
خنده هامم گریه میکنم ،دارم میمیرم بازم گریه میکنم اصلا این مردهاهستن که وقتی کسیو ندارن باید گریه کنند
فکرکنم بابا بزرگمم اینطوری مرد پدرمم ازوقتی خواهرم رفت همینطوری مر
مثل
من
اما بازم اذیتم میکنن
.دردان.خان
اون بهم یاد داد چطوری باید بریم توقلب هم ،من فقط بلد بودم خیلی عاشقش باشم ،اون بهم یاد داد که چطوری یه عاشق حسود باشم 😍 خیلی کیف داشت اخه من اولین بارم بود نمیدونستم اینقدرشیرینه ،همه اینارو اون بهم یاد داد باقصه هایی که مامانش براش گفته بود اونم بمن میگفت ،منم برای اینکه خیلی دوسش داشتم همه رو یاد گرفتم ازخودش بهتر من هیچی بلد نبودم چرا بلد بودم مثلا :::مرد که گریه نمیکنه ....
من این بازی رو خوب بلد بودم شاگرد اول بودم همیشه...
وقتی عشقو ازش یادگرفتم یهو شدم عاشق همونوقت ترسیدم 😔
باخودم گفتم قبول نیست من خیلی عاشق شدم ،اگه یه وقت بگه من دیگه بازی نمیکنم چی 😱
باخودم فکرکردم منکه اونو ارجونمم بیشتر دوست دارم خوب کاری نمیکنم بره ،خطا نمیکنم ،به کسی نگاه نمیکنم باکسی دوست نمیشم اصلا بزار بهش بگم واونروز که بغلش کرده بودم بهش گفتم
عمرم میشه منوتنها نزاری ،من خیلی دوست دارم بخدا با اینکه همون اولاش بودکه گفتم خیلی دوست دارم اما انگار دیر گفتم یاشایدزوذ گفتم خیلی ناقلا بود
اینوبهم یاد نداده بود که نباید بگی دیوونه😥
بعدازاون بود که دیدم ...
من با اون صدتا بودم ، نه یه دنیا بودم
اما اون بامن باز همون یکی بود
ولی من هیچوقت گریه نکردم .....
من براش یار بودم ،رفیق بودم ،سنگ صبور بودم ،اما اون توفایلش مینوشت
بهترین دوست من .....
ولی من هبچوقت گریه نکردم....
من براش قید همه رو زدم ،آخه خیلی
دوسش داشتم ،دلم نمیخواست فکرشو
درگیر بکنم اما اون گفت براش تکراری
شدم 😔دلم خیلی گرفت
ولی هیچوقت گریه نکردم ...
من تمام قرارهامونو باوضو میرفتم قسم
میخورم اما اون میگفت تو هوسبازی
من خیلی دلم میسوخت 😔
ولی هیچوقت گریه نکردم ...
یه روز اومد گفت حالا یه بازی دیگه
گفتم من بازیم نمیاد بخدا😔گفت من
ازاین لوس بازیها خوشم نمیادها .. .
خوب من ترسیده بودم اگه حرفشوگوش نکنم بزاره بره ...گفتم عمرم یه چیزی بگم 😔😔ّگفت توروخدا فقط انشا نخونی ها
اما من دقیقا میخواستم انشابخونم شایددلش بسوزه بازی نکنیم برای همین
گفتم من خیلی تنهاشدم چون فکرمیکردم هیچوقت نمیری توکه رفتنی بودی چرا نازم کردی بوس کردی بغل کردی حالا من بدون تو اینجا گم بشم خوبه ...
گفت به درک خرس گنده حتی خداحافظیم نکرد که بغلش کنم که یه کمی بوی عطرش روی تنم بمونه اون رفت....
ولی من هیچوقت گریه نکردم مرد که گریه نمیکنه اما گریه نمیکنه پس وقتی سرماخورده گلوشو یه چیزی باد کرده داره میترکه پس چیکار کنه هان ?خوب بابا مردها هم گناه دارن واااااااااای خدای من
اونکه داره بازی میکنه اما اونیکه باهاش باززززز'زز'زززز
من ازاونروزتا الان فقط گریه میکنم ،وسط
خنده هامم گریه میکنم ،دارم میمیرم بازم گریه میکنم اصلا این مردهاهستن که وقتی کسیو ندارن باید گریه کنند
فکرکنم بابا بزرگمم اینطوری مرد پدرمم ازوقتی خواهرم رفت همینطوری مر
مثل
من
اما بازم اذیتم میکنن
.دردان.خان
۲۸.۳k
۱۲ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.