فردی به مدت چندین سال شاگرد نقاش بزرگی میشود و تمامی فنون

فردی به مدت چندین سال شاگرد نقاش بزرگی میشود و تمامی فنون و هنر نقاشی را می آموزد و استاد به او میگوید که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم و آن شاگرد نیز فکری به سرش رسید و سه روز تمام وقت صرف کرد و یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در شلوغ ترین میدان شهر قرار داد و مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد و از وی گله مند شد و استاد شرح ماجرا را پرسید و او دقیقا بازگو کرد و استاد به او گفت آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شلوغ شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما اما اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که از رهگذران خواهش کرده بود اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده و این تابلو یک هفته در آنجا بود ولی هیچکس هیچ نکته ای را اصلاح نکرد حتی صاحبنظران در رشته نقاشی و استاد به شاگرد گفت حالا فهمیدی که من همه چیز را به تو آموزش داده ام اما مهمتر اینکه تمام مردم میتوانند انتقاد کنند ولی کسی پیدا نمیشود که اصلاح کند.
دیدگاه ها (۲)

ساعت حرکت قطار که می‌رسید و همین که قطار راه می‌افتاد، بچه‌ه...

…می گویند سفیر انگلیس در دهلی از مسیری درحال گذر بود، می بین...

نظام خانوادگیدر دوره ساسانی چیزی که بیش از همه دستخوش تصرف و...

ملت پرستی(ناسیونالیسم)پیامبراکرم (ص): گروه قریش، خون یعنی چه...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

شوگا نانا را راهنمایی کرد تا روی مبل کنار پنجره بنشیند.نانا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط