رویای شیرین من

پارت چهارم

بعد از دیدن من نیشخندی که روی لبش بود محو شد.
گفت: ت....ت...تو(بشدت شکه شده بود)
اون دو تا دختر گرفتنش. لحنی که داشت کاملاً متفاوت بود.
(با داد)گفت:ولم کنین کاریش ندارم.
[ولش کردم] معلوم بود میشناسدم ولی من ... نه نه نه اگه اون باشه؟ آروم باش باکوگو کنارته...(بچه ها باکوگو و هیکاری عاشق همن)بهم نزدیک شد.
گفت: ببین کی اینجاس! یه دختر آدم فروش.یه دختر کودک آزار!(روبه آیزاوا سنسه)هی چرا نگفته بودی این اشغال اینجاس؟
گفتم: هر کسی که می خوای باش ولی اگه یکم دیگه به این رفتارت ادامه بدی همین جوری وای نمیستم نگات کنم.
نگاهی بهم کرد و اومد سمت من بهش خیره شده بودم روبه روم ایستاد حدود سه سانت باهم فاصله داشتیم.
(بچه ها خودم خسته شدم اینقدر این تیکه رو کش دادم شاید براتون سوال باشه بقیه دانش آموزان کلاس A کجان؟بزارین راحتتون کنم اونجا مثل خیار وایسادن دارن نگاه می کنن.)

اونی که مو هاش سبز بود: هی هیلاری آروم باش اون اتفاق رو فراموش کن.

پس اسم این دختره هیلاریه اسمش چقدر شبیه اسم منه؟
هیلاری:نمی تونستی خفه شی میتسو؟
پس اسم اون مو سبزه میتسوعه.
هیلاری ادامه داد:چرا این جوری نگاه می‌کنی؟ نکنه هنوز منو نشناختی؟ آه این رو ببین.
کتی که پوشیده بود رو در آورد اون علامت شکوفه رو دستش مثل علامت خانوادگی ماست!اون همون خواهر کوچولوی منه که هر روز باهاش بازی میکردم!
هیلاری:حالا فهمیدی من کی ام چطور بعد از اون کارت تو چشام نگاه می کنی؟
گفتم: من کاری نکردم! 😡 خودت بودی....

که حرفش با صدای انفجار نصفه موند.
دیدگاه ها (۰)

داشتم کتاب مطالعاتم رو نگاه میکردم

شکار جدید🤣🤣🤣🤣🤣شکار چی شدم😅😅🤣🤣

🥳🥳🥳تولدت مبارک 🥳🥳🥳امروز تولد کیریشیماست .🥳🥳🎉🎉🥳🥳🥳🥳🥳🥳❤️❤️❤️❤️❤...

شکار شدیددددددد🤣🤣🤣🤣

رویای شیرین من

رویای شیرین من

رویای شیرین من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط