و آنگاه که زبان از گفتن بازمیماند موسیقی آغاز میشود

و آن‌گاه که زبان از گفتن بازمی‌مانَد، موسیقی آغاز می‌شود…
می‌دانم بازگشتی در کار نیست، می‌دانم چیزی در مسیر شکسته و فرسوده شده، اما تنها می‌خواهم آن حس را دوباره لمس کنید — صمیمیتی که زمانی میان‌مان جاری بود.
تنهایی از دستم برنمی‌آید، پس بیایید با هم ببینیم چرا دل‌سپرده‌اش بودیم، چرا برایش جنگیدیم، و چرا هنوز ارزشش را دارد.
آسمانمان مدتی‌ست ابری‌ست، ستاره‌ها کم‌نور شده‌اند و ماه پشت پرده‌ی ابر پنهان است؛
اما دیگر زمان تسلیم نیست — اکنون هنگامِ برخاستن است.
بیایید دست در دست هم، در این شبِ تیره، ستاره‌هایمان را باز بیافرینیم؛
به من یاری دهید تا ابرها را از رخِ ماه‌مان کنار زنیم و فرصتی دهیم تا ستارگان دوباره شروع به درخشش کنند:)))فرصتی برای ما،فرصتی برای انها و فرصتی برای بازگشت...
من عضوی از #اتحادیه_بازگشت_شب هستم
دیدگاه ها (۲۵)

a weary mind

You are still at your first point

پارت : ۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط