❣ تقدیم به همه ی مادران...
❣ تقدیم به همهی مادران...
تا سه سال قبل هفتهای حداقل دو فیلم میدیدم.
دنبال کتابهای جدید بودم.
به تمام کارهایم میرسیدم
سرساعت میخوابیدم، به موقع بیدار میشدم.
هر وقت دلم میخواست یک لیوان چای برای خودم درست میکردم و مینشستم برنامه هفتگی مینوشتم.
شب تصمیم میگرفتم و صبح اجرا میکردم.
الان که نگاه میکنم میبینم تعداد فیلم هایی که در این سه سال دیدهام به تعداد انگشتان دستم است اما سیزده بار جوجه طلایی را دیده ام.
اگر روزی پلنگ صورتی نبینم روزم شب نمی شود.
آنقدر سری کتابهای حسنی را خواندهام که حفظ شدهام.
شب با هزار دردسر تصمیم میگیرم و تا آخر هفته هنوز اجرا نشده.
مشغلههایم هزار برابر شده...
اما نیمه های شب که ناخودآگاه بیدار میشوم تا کنار نرفتن پتو از روی « تو » چک کنم،
صدای نفسهایت به من میگوید همه اینها در دو کلمه خلاصه می شود:
---> لذت مادرانه <---
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
تا سه سال قبل هفتهای حداقل دو فیلم میدیدم.
دنبال کتابهای جدید بودم.
به تمام کارهایم میرسیدم
سرساعت میخوابیدم، به موقع بیدار میشدم.
هر وقت دلم میخواست یک لیوان چای برای خودم درست میکردم و مینشستم برنامه هفتگی مینوشتم.
شب تصمیم میگرفتم و صبح اجرا میکردم.
الان که نگاه میکنم میبینم تعداد فیلم هایی که در این سه سال دیدهام به تعداد انگشتان دستم است اما سیزده بار جوجه طلایی را دیده ام.
اگر روزی پلنگ صورتی نبینم روزم شب نمی شود.
آنقدر سری کتابهای حسنی را خواندهام که حفظ شدهام.
شب با هزار دردسر تصمیم میگیرم و تا آخر هفته هنوز اجرا نشده.
مشغلههایم هزار برابر شده...
اما نیمه های شب که ناخودآگاه بیدار میشوم تا کنار نرفتن پتو از روی « تو » چک کنم،
صدای نفسهایت به من میگوید همه اینها در دو کلمه خلاصه می شود:
---> لذت مادرانه <---
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
۵۳۷
۱۲ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.