پارت 1 ** اسرار بنفش **
کوک: واقعا که راهبه اعظم چی با خودش فک کرده ؟
تهیونگ : راست میگی ما چجوری ی ادم رو که معلوم نیست تو کدوم جهانه رو پیدا کنیم ؟ تازه ما 4 ساله داریم دنبال اون میگردیم
کوک : اوهوم . راستی تهیونگ مگه اون برادر ما نیست ؟ چجوریه که پیش مابزرگش نکردن و اینکه اون چه جوریه ؟ ما فقط میدونیم که 16 سالشه و قدش 165 ، چشم چپش ابیه ، چشم راستش بنفشه و موهاش هم ..... اها بنفشه هم ابیه و دیگه چی ؟!
تهیونگ ی دونه اروم میزنه تو سر کوک
تهیونگ: خاک تو سرت کوک رنگ پوستش چی ؟ یعنی تو واقعا احمقی اون پوست سفید مثل برفش چی واقعا احمقی
کوک سرش رو میگیره و به تهیونگ زل میزنه
همون موقع ی پیام تو صفحه جادویی میاد که از طرف برادر بزرگترشون پادشاه دراگون ها نامجونه که اونها رو به قصر نقره احضار میکنه
.
.
.
.
« قصر نقره »
شوگا : عالیجناب باید اتفاق مهمی افتاده که گفتین از سر ماموریت هامون برگردیم ؟ ما باید اون رو پیدا کنیم چون خودتون هم خوب میدونین که اول از همه اون برادر کوچک ماست و دوم و مهمترین چیز اون کلید تمام اتفاقاتیه که قرار چند وقته دیگه اتفاق بیفته اگه ما نتونیم اون رو تو این چند وقته باقی مونده پیدا کنیم تمام جهان ها به چخ میرن برادر بزرگ لطفا سریع باشین و ی دلیل منطقی بیارین
نامجون: یونگی تو درست میگی ... اول از همه از شما که هر کدوم مسئول ی جهان هستید میپرسم ...... کوک و تهیونگ شما تو دنیای امگاورس و اتلانتیس چیزی پیدا کردین ؟
کوک و تهیونگ : نه برادر
نامجون :یونگی و هوسوک شما تو دنیای ، سایکو و ارواح ، چیزی پیدا کردین ؟
شوگا و هوسوک : نه برادر ما چیزی پیدا نکردیم ، متاسفیم
نامجون : مشکلی نیست ، جین تو داخل دنیای دراگون ها چیزی دیدی ؟
جین : متاسفانه ، نه
نامجون : خب من تو دنیای انسان ها ی نفر با این مشخصات پیدا کردم. اسمش جیمینه ، الان بخاطر فوت پدرخوندش و علاقش به هنر مانگا داخل ژاپنه ، خانواده پدرخونده اون ، اون رو خیلی دوس دارن و از گل نازکتر بهش نمیگن اینو هم باید بگم که خانواده پارک از پولدارترین و بهترین خانواده های جهانه .
شوگا : ببینم منظورت که اون اقای پارک جونگهو معاونت نیست مگه نه ؟
نامجون : متاسفانه خودشه پارک جونگهو معاون رئیس جمهور یعنی معاون منه
جین : وای خدای من امکان نداره یعنی أد همه چی باید تو کشور و منطقه ای باشه که تو روش نظارت داری ؟ وای خدای من امکان نداره.
هوسوک: برادر اون به کدوم دبیرستان میره ؟
نامجون : اون چند سال رو پرشی خونده پس الان میره دانشگاه ، دانشگاه توکیو
سپ و تهکوک: چی؟؟؟؟؟!!
تهیونگ: مگه مغزش چقد میکشه ؟ چجوری تو 16 سالگی دانشگاه ؟
کوک: ته راس میگه اما ی چیز مهمتر
نامجین سپ و تهیونگ: چی ؟؟
: اقای پارک هیچوقت چیزی راجبه پسر خوندش نگفته ، پس نامجون هیونگ ..... عکسی از اون ندارین ؟
نامجون : اولندش ادب رو رعایت کن ، و بگو جیمین یا داداش کوچولو ، چرا ، اینم عکسش
* شخص سوم *
نامجون ی عکس از داخل حافظه سیاه بیرون میکشه ؛ و میگه : اینم عکسش فقط پس نیفتین
جین ، هوسوک ، یونگی و تهیونگ و کوک به سمت عکس هجوم میارن و ...............
پایان پارت 1
تهیونگ : راست میگی ما چجوری ی ادم رو که معلوم نیست تو کدوم جهانه رو پیدا کنیم ؟ تازه ما 4 ساله داریم دنبال اون میگردیم
کوک : اوهوم . راستی تهیونگ مگه اون برادر ما نیست ؟ چجوریه که پیش مابزرگش نکردن و اینکه اون چه جوریه ؟ ما فقط میدونیم که 16 سالشه و قدش 165 ، چشم چپش ابیه ، چشم راستش بنفشه و موهاش هم ..... اها بنفشه هم ابیه و دیگه چی ؟!
تهیونگ ی دونه اروم میزنه تو سر کوک
تهیونگ: خاک تو سرت کوک رنگ پوستش چی ؟ یعنی تو واقعا احمقی اون پوست سفید مثل برفش چی واقعا احمقی
کوک سرش رو میگیره و به تهیونگ زل میزنه
همون موقع ی پیام تو صفحه جادویی میاد که از طرف برادر بزرگترشون پادشاه دراگون ها نامجونه که اونها رو به قصر نقره احضار میکنه
.
.
.
.
« قصر نقره »
شوگا : عالیجناب باید اتفاق مهمی افتاده که گفتین از سر ماموریت هامون برگردیم ؟ ما باید اون رو پیدا کنیم چون خودتون هم خوب میدونین که اول از همه اون برادر کوچک ماست و دوم و مهمترین چیز اون کلید تمام اتفاقاتیه که قرار چند وقته دیگه اتفاق بیفته اگه ما نتونیم اون رو تو این چند وقته باقی مونده پیدا کنیم تمام جهان ها به چخ میرن برادر بزرگ لطفا سریع باشین و ی دلیل منطقی بیارین
نامجون: یونگی تو درست میگی ... اول از همه از شما که هر کدوم مسئول ی جهان هستید میپرسم ...... کوک و تهیونگ شما تو دنیای امگاورس و اتلانتیس چیزی پیدا کردین ؟
کوک و تهیونگ : نه برادر
نامجون :یونگی و هوسوک شما تو دنیای ، سایکو و ارواح ، چیزی پیدا کردین ؟
شوگا و هوسوک : نه برادر ما چیزی پیدا نکردیم ، متاسفیم
نامجون : مشکلی نیست ، جین تو داخل دنیای دراگون ها چیزی دیدی ؟
جین : متاسفانه ، نه
نامجون : خب من تو دنیای انسان ها ی نفر با این مشخصات پیدا کردم. اسمش جیمینه ، الان بخاطر فوت پدرخوندش و علاقش به هنر مانگا داخل ژاپنه ، خانواده پدرخونده اون ، اون رو خیلی دوس دارن و از گل نازکتر بهش نمیگن اینو هم باید بگم که خانواده پارک از پولدارترین و بهترین خانواده های جهانه .
شوگا : ببینم منظورت که اون اقای پارک جونگهو معاونت نیست مگه نه ؟
نامجون : متاسفانه خودشه پارک جونگهو معاون رئیس جمهور یعنی معاون منه
جین : وای خدای من امکان نداره یعنی أد همه چی باید تو کشور و منطقه ای باشه که تو روش نظارت داری ؟ وای خدای من امکان نداره.
هوسوک: برادر اون به کدوم دبیرستان میره ؟
نامجون : اون چند سال رو پرشی خونده پس الان میره دانشگاه ، دانشگاه توکیو
سپ و تهکوک: چی؟؟؟؟؟!!
تهیونگ: مگه مغزش چقد میکشه ؟ چجوری تو 16 سالگی دانشگاه ؟
کوک: ته راس میگه اما ی چیز مهمتر
نامجین سپ و تهیونگ: چی ؟؟
: اقای پارک هیچوقت چیزی راجبه پسر خوندش نگفته ، پس نامجون هیونگ ..... عکسی از اون ندارین ؟
نامجون : اولندش ادب رو رعایت کن ، و بگو جیمین یا داداش کوچولو ، چرا ، اینم عکسش
* شخص سوم *
نامجون ی عکس از داخل حافظه سیاه بیرون میکشه ؛ و میگه : اینم عکسش فقط پس نیفتین
جین ، هوسوک ، یونگی و تهیونگ و کوک به سمت عکس هجوم میارن و ...............
پایان پارت 1
۲۲.۸k
۱۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.