پادشاه من

پارت ۴
یکی از کارکنان اومد و گفت: چی شده؟
سو با همون لحن پر از گریه : هیچی فقط خواب بد دیدم.
خانمه: میتونی خواب بدت رو برام تعریف کنی؟
سو: نه
خانمه: باشه حالا بیا بریم توی اتاقت و استراحت کن
سو: ممنون خودم میرم
و سو رفت.
از زبان سو
فردای اون روز دو تا برگه پایین در اتاقم بود.
رفتم تا ببینم روشون چی نوشته.
اولی رو خوندم نوشته شده بود کاکوچو و پایین ترش هم نوشته بود برای دیروز واقعا متاسفم اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم میشه من رو ببخشی؟
سو: چرا اینا آنقدر براشون مهمه که من ببخشمشون یا نه؟
و بعد رفتم سراغ برگه بعدی که دیدم روی اون نوشته‌هایشان و پایین ترش هم نوشته‌ها رو ببخش و لطفا اگر میتونی میشه داستان زندگیت رو واسمون تعریف کنی؟ اینکه وقتی آدم های دیگه می‌اومدند و تو رو به سرپرستی می‌گرفتند چطور باهات رفتار میکردند؟
از دید سو: وقتی این رو خوندم حالم یک جوری شد . با دوتا برگه ای که دستم بود رفتم بیرون که دیدم هم ایزانا و هم کاکوچو ۳ متر از در اتاقم فاصله دارن و بالش هاشون رو بغل کردن و خوابیدن ر ی سرامیک.برگشتم توی اتاقم و روی هر دو برگه نوشتم باشه و بعد هم برگه هر کدوم رو یک متر اونور تر گذاشتم و رفتم توی آشپزخونه تا ببینم کارمندان اینجا چه چیزی آماده کردند.
__________________________________
پایان
ادامه دارد...
اگر مشکلی داشت حتما به من بگید.
یا اگر ایده ای دارید به من بگید تا به داستان اضافه کنم.
هر درخواستی هم داشته باشید قبول میکنم.
دیدگاه ها (۹)

اگر شخصیت های انیمه ای اهنگ بودند.

Bts

پادشاه من

دختر انیمه ای

ازدواج از روی اجبار۲ ادامه پارت۱۲

برادر بی رحم من💔🥀🖤💫part 2&ولی... "کافیه (عصبی) &چ... چشم ببخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط