برادر بی رحم من
برادر بی رحم من💔🥀🖤
💫part 2
&ولی...
"کافیه (عصبی)
&چ... چشم ببخشید (ترس)
" بلند شو بریم
&چشم
ویو یورا:
وقتی دیدم داداشم عصبانی شده خیلی ترسیدم پس بهتره حرفی نزنم تا بیشتر عصبانی نشه خیلی میترسم
(فلش بک به داخل خونه یونگی)
&داداش
"بله
&من اتاقم کجاس؟
" بالا سمت راست اولین اتاق
&چشم مرسی
"خواهش میکنم
ویو یورا:
رفتم تو اتاقم وسایلم رو گذاشتم این خونه بیشتر شبیه قصر بود خیلی بزرگ و قشنگ بود تمش مشکی یود همه حا خونه بر بادیگارد و خدمتکار بود خسته بودم اروم رفتم رو تخت دراز کشیدم یکم بعد خدمتکار در زد و اومد داخل
خدمتکار= خ
خ. ببخشید خانم
&بله چیشده
خ. ارباب گفتن اماده شید برید پایین برای شام
&ارباب؟
خ. بله منظورم برادرتونه
&اهان مرسی اوکی الان میام
خ. چشم
ویو یورا:
اماده شدم رفتم پایین دیدم داداشم رو صندلی نشسته و منتظر منه رفتم کنارش وایسادم
" بشین اونجا
&چشم
"یورا
&بله
" ببین اینحا قانون داره که باید رعایتشون کنی
&چشم ولی چه قانونی؟
"خب بزار بهت بگم
" اول اینکه هرکاری من بگم میکنی
بدون احازه حق بیرون رفتن نداری
حق نداری توی مدرسه نمره ای بجز ۲٠ داشته باشی وگرنه من میدونم با تو
همه تکلیف هاتو خودم ازت میپرسم و چک میکنم دریت نوشته باشی
حق نداری صداتو رو من بلند کنی
حق نداری با پسری حرف بزنی
تو کارای منم فضولی نمیکنی
رو حرف من حرف نمیزنی
&چشم داداش هرچی شما بگید
"افرین
&داداش من همون مدرسه قبلیم میرم؟
" اره
&اوکی
"یورا
&بله
" یه سوال میپرسم باید راستشو بگی
&چشم
"تو دوست پسر داری؟
&البته که نه
" خوبه
&داداش چرا پرسیدید؟
"چون میکشمت اگر داشته باشی
& نه ندارم
" اوکی
&داداش
"بله
&اجازه هست برم داخل اتاقم؟ سیر شدم
" برو
&مرسی
ویو یونگی:
اصلا دلم نمبخواد از هیچ کدوم از قوانینی که بهش گفتم سرپیچی کنه ولی ترس رو توی چشماش دیدم برام مهم نیس باید به حرف مم گوش بده
ادامه دارد....
ببخشید کمه کار دارم
💫part 2
&ولی...
"کافیه (عصبی)
&چ... چشم ببخشید (ترس)
" بلند شو بریم
&چشم
ویو یورا:
وقتی دیدم داداشم عصبانی شده خیلی ترسیدم پس بهتره حرفی نزنم تا بیشتر عصبانی نشه خیلی میترسم
(فلش بک به داخل خونه یونگی)
&داداش
"بله
&من اتاقم کجاس؟
" بالا سمت راست اولین اتاق
&چشم مرسی
"خواهش میکنم
ویو یورا:
رفتم تو اتاقم وسایلم رو گذاشتم این خونه بیشتر شبیه قصر بود خیلی بزرگ و قشنگ بود تمش مشکی یود همه حا خونه بر بادیگارد و خدمتکار بود خسته بودم اروم رفتم رو تخت دراز کشیدم یکم بعد خدمتکار در زد و اومد داخل
خدمتکار= خ
خ. ببخشید خانم
&بله چیشده
خ. ارباب گفتن اماده شید برید پایین برای شام
&ارباب؟
خ. بله منظورم برادرتونه
&اهان مرسی اوکی الان میام
خ. چشم
ویو یورا:
اماده شدم رفتم پایین دیدم داداشم رو صندلی نشسته و منتظر منه رفتم کنارش وایسادم
" بشین اونجا
&چشم
"یورا
&بله
" ببین اینحا قانون داره که باید رعایتشون کنی
&چشم ولی چه قانونی؟
"خب بزار بهت بگم
" اول اینکه هرکاری من بگم میکنی
بدون احازه حق بیرون رفتن نداری
حق نداری توی مدرسه نمره ای بجز ۲٠ داشته باشی وگرنه من میدونم با تو
همه تکلیف هاتو خودم ازت میپرسم و چک میکنم دریت نوشته باشی
حق نداری صداتو رو من بلند کنی
حق نداری با پسری حرف بزنی
تو کارای منم فضولی نمیکنی
رو حرف من حرف نمیزنی
&چشم داداش هرچی شما بگید
"افرین
&داداش من همون مدرسه قبلیم میرم؟
" اره
&اوکی
"یورا
&بله
" یه سوال میپرسم باید راستشو بگی
&چشم
"تو دوست پسر داری؟
&البته که نه
" خوبه
&داداش چرا پرسیدید؟
"چون میکشمت اگر داشته باشی
& نه ندارم
" اوکی
&داداش
"بله
&اجازه هست برم داخل اتاقم؟ سیر شدم
" برو
&مرسی
ویو یونگی:
اصلا دلم نمبخواد از هیچ کدوم از قوانینی که بهش گفتم سرپیچی کنه ولی ترس رو توی چشماش دیدم برام مهم نیس باید به حرف مم گوش بده
ادامه دارد....
ببخشید کمه کار دارم
- ۱۱.۳k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط