تلخ و شیرین(پارت 32)

دیانا:ارسلان من میرم دستشویی
ارسلان:باشه برو
دیانا:رفتم دستشویی و اومدم بیرون
ارسلان:خوبی
دیانا:نه،ولی الان مامانم اینا میان مامانم اسمس داده
ارسلان:اوکی نیکا و بابام هم نزدیکن
دیانا:پس من برم
ارسلان:بیا،بوسش کردم رو لباش و رفت
دیانا:خیلی دل درد داشتم
.......
نیکا: رسیدیم خونه و درو ارسلان باز کرد
ارسلان:سلام نیکاااا
نیکا:چیه امروز پر انرژی هستی
ارسلان:مگه ناراحتت میکنه
نیکا:نه همین طور پیش بری عالیه
بابا ارسلان:سلام پسرم
ارسلان:سلام بابا
نیکا:من میرم یه دوش بگیرم
ارسلان:برو برو
بابا ارسلان:منم برم یه چرت بزنم
ارسلان:برو
نیکا:رفتم حوله ام رو برداشتم و رفتم حمام در حمام رو بستم و دیدم یه شر.ت و س.وتین خیس رو زمین افتادن
با خودم گفتم خدایا این ارسلان چیکار کرده بی خیال شدم و رفتم حمامم رو کردم
ارسلان:تو گوشی میگشتم که نیکا صدام زد
نیکا:ارسلاننننن بیاااااا(با داد)
ارسلان:رفتم،چیهه؟
نیکا:اینا چینن
ارسلان:چی
نیکا:اینا
ارسلان:من چه بدونم
نیکا:دروغ نگوووو
ارسلان:باشه حالا داد نزن بابا بیدار میشه بت میگم
نیکا:زود بگو وگرنه به دیانا میگم یه دختر آوردی خونه و ...
ارسلان:تو چی میگییییی
دیدگاه ها (۱۱)

سلام سلام خبر خبر

سلام بچه ها امیدوارم که خوب باشید اگه توجه کرده باشید خیلیا ...

خب بچه ها مسابقه پایان یافت دیگه درخواست ندین برا فول لایک و...

Hello

پارت ۶تق تق تق(مثلا صدای دره)نامی. کیه(سرد)منم بابا میشم بیا...

چند پارتی جونگکوک🐰عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط