آغوشت

آغوشت
آهوی رمیده ای ست
که عطشِ نگاهم را
به‌‌ دوستت دارمی
رام می کند ،
و
من زنی
در بند رویاهایی سپیدپوش
که راز لبهای آتشینت را با هر پلک بر هم زدنی
تکرار می شوم
به زلالیت
آب
و آفتاب
و آینه.....
دیدگاه ها (۱)

معبد منتقدس چشمان توست آنگاه که سرا پا تمنا می شومخواستنت را...

ماه,چشمان توست وقتی با هر پلک زدنیدر آسمان دلم فرشته ها آیه ...

شالت تمام شد، بافتم؛نمی دانم چند گره دارداما هر بار که باد ب...

پسرمچیزهایی هست که زنهاهیچوقت فراموشش نمی‌کنند...مثل اولین ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط