وانشات"در یک لحظه "
وانشات"در یک لحظه "
pt: 16
(چند ماه بعد)
کوک: ا.ت زود باش بیا پایین بریم دیر شد
ا.ت: اومدم اومدم
رفتم تو ماشین نشستم
ا.ت: کوک شکمم درد میکنه آییی
کوک: صبر کن الان میرسیم بیمارستان
صبر کن پدصگ تو راهن
هنوز نرسیدن ساکت باش هیسسسس
اها الان رسیدن
نوبت سنوگرافیمون رسید رفتم تو
دکتر: خانم ا.ت مبارک باشه شما یه دوقلو دارید یه دختر و یه پسر
گریم گرفت دکتر رفت بیرون
دکتر: آقای جونگ کوک مبارک باشه شما یه دوقلو دارید
کوک: واقعا
*ویو کوک*
دکتر اومد بیرون و یه خبر خوب بهم داد
واقعا بغض گلومو گرفت
رفتم تو اتاق دیدم ا.ت داره گریه میکنه
کوک: ا.ت چرا گریه میکنی*با بغض
ا.ت: هیچی نیست اشک شوقه
اومدیم خونه و یه جشن گرفتیم
پایان
امروز فیک تهیونگ گذاشته میشود فعلا
pt: 16
(چند ماه بعد)
کوک: ا.ت زود باش بیا پایین بریم دیر شد
ا.ت: اومدم اومدم
رفتم تو ماشین نشستم
ا.ت: کوک شکمم درد میکنه آییی
کوک: صبر کن الان میرسیم بیمارستان
صبر کن پدصگ تو راهن
هنوز نرسیدن ساکت باش هیسسسس
اها الان رسیدن
نوبت سنوگرافیمون رسید رفتم تو
دکتر: خانم ا.ت مبارک باشه شما یه دوقلو دارید یه دختر و یه پسر
گریم گرفت دکتر رفت بیرون
دکتر: آقای جونگ کوک مبارک باشه شما یه دوقلو دارید
کوک: واقعا
*ویو کوک*
دکتر اومد بیرون و یه خبر خوب بهم داد
واقعا بغض گلومو گرفت
رفتم تو اتاق دیدم ا.ت داره گریه میکنه
کوک: ا.ت چرا گریه میکنی*با بغض
ا.ت: هیچی نیست اشک شوقه
اومدیم خونه و یه جشن گرفتیم
پایان
امروز فیک تهیونگ گذاشته میشود فعلا
۹۲.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.