چه جوانانی اسماعیل میبینی چه جوانانی

چه جوانانی اسماعیل، میبینی؟ چه جوانانی!
بسیاری شان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشرده اند...
و موهای صورت پسرها هنوز در نیامده.
و دخترها را می بینی؟
چه پاهای لطیفی دارند!
جنگ است، اینجا هم جنگ است اسماعیل!
گریه نکن، فریاد نکن! دهنش را ببندید
قوانین را به هم زده است!
گریه نکن اسماعیل، جنگ است!
و بعضی از جسدها را بی نام و نشان دفن می کنند
و بعضی را با نام و نشان
و موش و موریانه چه می دانند که
مردگان شناسنامه تاریخی دارند یا نه
آفتاب بر گورستان و گلستان یکسان می تابد
و باران خادم و خائن نمی شناسد!

- رضا براهنی
دیدگاه ها (۲)

از سقراط پرسیدند: کی ظلم و جور از عالم بر می افتد و عدالت حا...

تبارنامه ی خونین این قبیله کجاستکه بر کرانه شهیدی دگر بیفزای...

همی بر خروشید و فریاد خواندجهان را سراسر سوی داد خواندبپویید...

سعی خواهم کرد خودم را از تو خلاص کنم. سعی خواهم کرد سالم باش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط