پارت۳۰
پارت۳۰
از طرف جنی: همینجور داشتم مثل چی میدییدم که یه دفعه از پشت کمرم بغلم کرد و چرخوند
من یه جیغ خیلی اروم کشیدم
یهو اومد پش گوشمو گاز گرفتو و گفت: دیدی بالاخره گرفتمت
جنی:هههه اره دیدم ولی گوشم درد گرفت
تهیونگ: ببخشید عشقم
بعد گوش جنی رو بوس کرد و جنی از بغلش اومد بیرون و رو به تهیونگ کرد و گفت
خیلی دوست دارم
تهیونگ:منم همینطور عشقم منم خیلی دوست دارم و بعد تهیونگ لباس جنی رو طولانی میبوسه و از هم جدا میشن
جنی: تو هم توی هر موقعیتی سو استفاده بکنا
تهیونگ: اره چون دوست دارم این کارو بکنم تازه بعد عروسیمون یه کار خیلی مهم باهات دارم و خیلی شیطانی به جنی نگاه کرد
جنی:اینو که گفت چهارستون بدنم لرزید و با لکنت گفتم چه ک..ا.ر.ی
تهیونگ:یعنی تو نمیدونی .....خب اینجوری بگم همون اتفاقی که بین زن و شوهر ها میفته
جنی:اب دهنمو صدا دار قورت دادم که باعث شد تهیونگ بخنده خودمم خندم گرفته بود
تهبونگ: وای تو میترسی نباید از ددیت بترسیا وگرنه اون گرگ شب میشه
جنی: دیگه نمیتونستم حرف بزنم
تهیونگ:چیه چرا هیچی نمیگی
جنی:..........
از طرف لیسا : چند دقیقه گذشت اما جونگ کوک نگغت چه عکسایی رو از من داشت نگاه میکرد
رفتم جلوشو گفتم نمیخوای بگی داشتی کدوم عکسامو نگاه میکردی ؟؟
جونگ کوک :نه تا وقتی تو نگی تو اینستا با چشات چشاماشو درمیاوردی کی بود منم نمیگم
لیسا: عه حالا که اینجوریه خودم میرم نگاه میکنم
تا اومدم برم گوشیشو بردارم سریع دویید جوشیشو برداشت
لبسا: بدش به من ببینم عه داری چیکار میکنی ...جونگ کوک لطفا این مسخره بازیارو بزار کنار باشه حالا مثل یه پسر خوب جوشیو بدش به من
جونگ کوک :نخیرررر نمیدم تا تو گوشیتو ندی و بهم نگی داشتی کیو دید میزدی منم نمیدم فهمیدی ؟
از طرف جنی: همینجور داشتم مثل چی میدییدم که یه دفعه از پشت کمرم بغلم کرد و چرخوند
من یه جیغ خیلی اروم کشیدم
یهو اومد پش گوشمو گاز گرفتو و گفت: دیدی بالاخره گرفتمت
جنی:هههه اره دیدم ولی گوشم درد گرفت
تهیونگ: ببخشید عشقم
بعد گوش جنی رو بوس کرد و جنی از بغلش اومد بیرون و رو به تهیونگ کرد و گفت
خیلی دوست دارم
تهیونگ:منم همینطور عشقم منم خیلی دوست دارم و بعد تهیونگ لباس جنی رو طولانی میبوسه و از هم جدا میشن
جنی: تو هم توی هر موقعیتی سو استفاده بکنا
تهیونگ: اره چون دوست دارم این کارو بکنم تازه بعد عروسیمون یه کار خیلی مهم باهات دارم و خیلی شیطانی به جنی نگاه کرد
جنی:اینو که گفت چهارستون بدنم لرزید و با لکنت گفتم چه ک..ا.ر.ی
تهیونگ:یعنی تو نمیدونی .....خب اینجوری بگم همون اتفاقی که بین زن و شوهر ها میفته
جنی:اب دهنمو صدا دار قورت دادم که باعث شد تهیونگ بخنده خودمم خندم گرفته بود
تهبونگ: وای تو میترسی نباید از ددیت بترسیا وگرنه اون گرگ شب میشه
جنی: دیگه نمیتونستم حرف بزنم
تهیونگ:چیه چرا هیچی نمیگی
جنی:..........
از طرف لیسا : چند دقیقه گذشت اما جونگ کوک نگغت چه عکسایی رو از من داشت نگاه میکرد
رفتم جلوشو گفتم نمیخوای بگی داشتی کدوم عکسامو نگاه میکردی ؟؟
جونگ کوک :نه تا وقتی تو نگی تو اینستا با چشات چشاماشو درمیاوردی کی بود منم نمیگم
لیسا: عه حالا که اینجوریه خودم میرم نگاه میکنم
تا اومدم برم گوشیشو بردارم سریع دویید جوشیشو برداشت
لبسا: بدش به من ببینم عه داری چیکار میکنی ...جونگ کوک لطفا این مسخره بازیارو بزار کنار باشه حالا مثل یه پسر خوب جوشیو بدش به من
جونگ کوک :نخیرررر نمیدم تا تو گوشیتو ندی و بهم نگی داشتی کیو دید میزدی منم نمیدم فهمیدی ؟
۲۵.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.