فقط ما نیستیم که زخم خورده ایم
فقط ما نیستیم که زخم خورده ایم.
همه ی آدم ها زخم خورده اند.
به هر کس که نگاه می کنم؛
آن که دوستم دارد، آن که می خواهد سر به تنم نباشد؛ به رنگ آمیزی لباس هاشان که نگاه می کنم، به نگاهشان که گیر کرده بر لیوانِ چای یا پُک هایی که به سیگار می زنند، به خنده هاشان وقتی که از یاد آوری خاطره ای به وجد می آیند، به دور شدن شان، به محو شدنشان در انتهای خیابان و کوچه و زندگی ام؛
همه شان زخم خورده اند.
انسانِ بی زخم، نیست.
انسان، تنها مُدارا می کند.
مُدارا می کند تا بلکه زخم هایش را فراموش کند.
فراموش نمی شود.
همه ی آدم ها زخم خورده اند.
به هر کس که نگاه می کنم؛
آن که دوستم دارد، آن که می خواهد سر به تنم نباشد؛ به رنگ آمیزی لباس هاشان که نگاه می کنم، به نگاهشان که گیر کرده بر لیوانِ چای یا پُک هایی که به سیگار می زنند، به خنده هاشان وقتی که از یاد آوری خاطره ای به وجد می آیند، به دور شدن شان، به محو شدنشان در انتهای خیابان و کوچه و زندگی ام؛
همه شان زخم خورده اند.
انسانِ بی زخم، نیست.
انسان، تنها مُدارا می کند.
مُدارا می کند تا بلکه زخم هایش را فراموش کند.
فراموش نمی شود.
- ۵۲.۴k
- ۱۰ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط