معنی آذربایجان چیست
معنی آذربایجان چیست
«آذر» در زبانهای ایرانی و پارسی (پهلوی) و فارسی نو به معنی «آتش» است. {همانگونه که در بازگوییهای زیر از اشعار شعرای ایرانی میبینیم در معنای آتش}
بفرمود تا آذر افروختند – برو عود و عنبر همی سوختند . (فردوسی)
دورم از تو تا به روزی چشم و دل – در میان آب و آذر ماندهام . (سنایی)
چون خلیل ار درمیان آتش افتادم چه باک – کاتش نمرود ما را با بت آذر خوشست. (خواجو)
مردم دیده را سپند کنیم – پیش روی بر آذر اندازیم. (خاقانی)
باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست – تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟ . (اوحدی)
جوانی سر از رأی مادر بتافت – دل دردمندش به آذر بتافت. (سعدی)
ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز – آب حیوان بهلند و پی آذر گیرند. (مولوی)
سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن – تن بیاد روی جانان اندر آذر داشتن. (پروین)
به پشت بادپائی بر نشاندش – ز آب دیده در آذر نشاندش. (عبید)
وزو زند و کشتی بیاموختند – ببستند و آذر برافروختند. (دقیقی)
بر او یک جرعه می هم رنگ آذر – گرامیتر ز خون صد برادر. (نظامی)
بمیرم تا تو چشم تر نبینی – شراره آه ِ پُر آذر نبینی. (باباطاهر)
«آذر» در زبانهای ایرانی و پارسی (پهلوی) و فارسی نو به معنی «آتش» است. {همانگونه که در بازگوییهای زیر از اشعار شعرای ایرانی میبینیم در معنای آتش}
بفرمود تا آذر افروختند – برو عود و عنبر همی سوختند . (فردوسی)
دورم از تو تا به روزی چشم و دل – در میان آب و آذر ماندهام . (سنایی)
چون خلیل ار درمیان آتش افتادم چه باک – کاتش نمرود ما را با بت آذر خوشست. (خواجو)
مردم دیده را سپند کنیم – پیش روی بر آذر اندازیم. (خاقانی)
باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست – تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟ . (اوحدی)
جوانی سر از رأی مادر بتافت – دل دردمندش به آذر بتافت. (سعدی)
ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز – آب حیوان بهلند و پی آذر گیرند. (مولوی)
سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن – تن بیاد روی جانان اندر آذر داشتن. (پروین)
به پشت بادپائی بر نشاندش – ز آب دیده در آذر نشاندش. (عبید)
وزو زند و کشتی بیاموختند – ببستند و آذر برافروختند. (دقیقی)
بر او یک جرعه می هم رنگ آذر – گرامیتر ز خون صد برادر. (نظامی)
بمیرم تا تو چشم تر نبینی – شراره آه ِ پُر آذر نبینی. (باباطاهر)
- ۳.۸k
- ۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط