زندان زندگی
#زندانزندگی
p²
جیمین کلشو کرده تو کابینت اول ترسیدم ولی بعدش از خنده جر خوردم آخه کلش گیر کرده بود
کوک میا:برجی یک ساعته میخندی
بورا:ب یه موش
کوک:چی
ممیره ببینه چخبره ببینه چخبره ب دیدن جیمین نتونست جلو خودشو بگیره و خندید
میا:وای جیمین(خنده)
جیمین:بیاین منو در بیارینننننن
کوک:آخه اخممخ (کلشو میاره بیرون)
جیمین:اخیششش نفسم گرفت
*تازه یچی یادش اومد*
اوممم ا.ت چطوری
(دستشو تکیه میده ب یخچال و ا.ت میچسبه ب یخچال و راه فرارشو میبنده )
ا.ت:آهان یاهات قهرم برو اونور
کوک:عیش خدایا میت بیا بریم بورا سرت تو گوشی راستی فاصله اجتماعی رو رعایت کنین
میا:جیمین خوشحالش کن(آروم دم گوش جیمین)و میره
جیمین:حله
ا.ت:چی حله؟
جیمین: شما کار نداشته باش ب من بگو دلت برام تنگ نشده بود؟
ا.ت:اومممم نح
جیمین:نح؟ *خودشو بیشتر ب ا.ت میچسبونه
بورا:اوه اوه من میرم اتاق(خنده)
جیمین:عافرین دختر خوب
ا.ت:نح وای خدایا
جیمین:جواب بده نح؟(صورتشو بیشتر نزدیک ا.ت میکنه)
ا.ت:دلم تنگ شده بود(خیلی اروم)
جیمین:چی نشنیدم
ا.ت:قدشو بلند تر میکنه و تو گوش جیمین میگه
دلم تنگ شده بود
جیمین:صبر نمیکنه و لباشو رو لبای ا.ت میزاره ک میبوسه
*دو دقیقه بعد
ا.ت:زبونشو دور زبون جیمین میچرخونه و میدونست جیمین با این کار لذت میبره
جیمین:هنوزم دهنش مزه توت فرنگی میده
دیگه نفس کم آورد و ازش جدا شدم و تو چشماش نگاه کردم
ا.ت:انقد گرمش شده بود که لباسی که پوشیده بود ب تنش چسبیده بود و دیونه کننده بود دستی روی گردنش کشیدم و کردنشو آوردم پایین که دوباره بوسش کنم یهو.......
بچه ها جا نشد بقیه تو کامنتا*
خب تا این دوتا پارتو پر لایک و کامنت نکنین شب دیگه پارت نمیزارم
p²
جیمین کلشو کرده تو کابینت اول ترسیدم ولی بعدش از خنده جر خوردم آخه کلش گیر کرده بود
کوک میا:برجی یک ساعته میخندی
بورا:ب یه موش
کوک:چی
ممیره ببینه چخبره ببینه چخبره ب دیدن جیمین نتونست جلو خودشو بگیره و خندید
میا:وای جیمین(خنده)
جیمین:بیاین منو در بیارینننننن
کوک:آخه اخممخ (کلشو میاره بیرون)
جیمین:اخیششش نفسم گرفت
*تازه یچی یادش اومد*
اوممم ا.ت چطوری
(دستشو تکیه میده ب یخچال و ا.ت میچسبه ب یخچال و راه فرارشو میبنده )
ا.ت:آهان یاهات قهرم برو اونور
کوک:عیش خدایا میت بیا بریم بورا سرت تو گوشی راستی فاصله اجتماعی رو رعایت کنین
میا:جیمین خوشحالش کن(آروم دم گوش جیمین)و میره
جیمین:حله
ا.ت:چی حله؟
جیمین: شما کار نداشته باش ب من بگو دلت برام تنگ نشده بود؟
ا.ت:اومممم نح
جیمین:نح؟ *خودشو بیشتر ب ا.ت میچسبونه
بورا:اوه اوه من میرم اتاق(خنده)
جیمین:عافرین دختر خوب
ا.ت:نح وای خدایا
جیمین:جواب بده نح؟(صورتشو بیشتر نزدیک ا.ت میکنه)
ا.ت:دلم تنگ شده بود(خیلی اروم)
جیمین:چی نشنیدم
ا.ت:قدشو بلند تر میکنه و تو گوش جیمین میگه
دلم تنگ شده بود
جیمین:صبر نمیکنه و لباشو رو لبای ا.ت میزاره ک میبوسه
*دو دقیقه بعد
ا.ت:زبونشو دور زبون جیمین میچرخونه و میدونست جیمین با این کار لذت میبره
جیمین:هنوزم دهنش مزه توت فرنگی میده
دیگه نفس کم آورد و ازش جدا شدم و تو چشماش نگاه کردم
ا.ت:انقد گرمش شده بود که لباسی که پوشیده بود ب تنش چسبیده بود و دیونه کننده بود دستی روی گردنش کشیدم و کردنشو آوردم پایین که دوباره بوسش کنم یهو.......
بچه ها جا نشد بقیه تو کامنتا*
خب تا این دوتا پارتو پر لایک و کامنت نکنین شب دیگه پارت نمیزارم
۳.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.