یه قاتل عاشق
#یه_قاتل_عاشق
#پارت_سی_و_سه
#حوری
تو تخم چشم انجلینا ذل زده بودم بادیگارداش نبودن فقط شریکش بود خندهای کردم
بعد با مشت خیلی سریع زدم توی شورتش و اسلحهرو ازش گرفدم و پرت کردم سمت سیلدا و اون با یه حرکت گرفتش
همون موقع صدای اژیری درومد نگهبانا ریختن داخل اتاق
یدفعه زیر پامون خالی شد و بعد همجا سیاه
بلند شدم و کمرمو مالیدم
حوری:فاک درد داش
کریس:اوه خیلی موافقم
گوشیمو برداشتم و چراغ قوشو روشن کردم همون موقع دوتا نور اومدن سمتمون گارد گرفدم ک رویا با جیغ پرید بغلم
دماغمو جمع کردم
رویا:فکر کردم میمیرییییی
حوری:من تا شمارو نکشم نمیمیرممممم
رویا خندید و ازم جدا شد بعد چک کردم بقیه توی تونلای تاریک و سرد راه افتادیم
دیگه داشتم کلافه میشدم که یهو ب ی سالن بزرگ رسیدیم با بهت ب عکسای روی دیوار نگا کردم و بعد اخم کردم
سیلدا:انجلینا اینهمه مدت اینجارو داش ما نمیدونصیممم؟
حوری:ما خیلی چیزای دیگهعم نمیدونیم سیلدا...
#ادامه_دارد
#پارت_سی_و_سه
#حوری
تو تخم چشم انجلینا ذل زده بودم بادیگارداش نبودن فقط شریکش بود خندهای کردم
بعد با مشت خیلی سریع زدم توی شورتش و اسلحهرو ازش گرفدم و پرت کردم سمت سیلدا و اون با یه حرکت گرفتش
همون موقع صدای اژیری درومد نگهبانا ریختن داخل اتاق
یدفعه زیر پامون خالی شد و بعد همجا سیاه
بلند شدم و کمرمو مالیدم
حوری:فاک درد داش
کریس:اوه خیلی موافقم
گوشیمو برداشتم و چراغ قوشو روشن کردم همون موقع دوتا نور اومدن سمتمون گارد گرفدم ک رویا با جیغ پرید بغلم
دماغمو جمع کردم
رویا:فکر کردم میمیرییییی
حوری:من تا شمارو نکشم نمیمیرممممم
رویا خندید و ازم جدا شد بعد چک کردم بقیه توی تونلای تاریک و سرد راه افتادیم
دیگه داشتم کلافه میشدم که یهو ب ی سالن بزرگ رسیدیم با بهت ب عکسای روی دیوار نگا کردم و بعد اخم کردم
سیلدا:انجلینا اینهمه مدت اینجارو داش ما نمیدونصیممم؟
حوری:ما خیلی چیزای دیگهعم نمیدونیم سیلدا...
#ادامه_دارد
۱.۸k
۱۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.