فردا صبح

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹
𝒑𝒂𝒓𝒚 ¹³
فردا صبح
از خواب بیدار شد مکان غیر آشنایی دید.
اینجا کجا بود..
از اتاق اومد بیرون و به سمت پله رفت که جیهیون رو دید.
+اینجا چیکار میکنی؟! اینجا کجاست؟!
€اینجا تونه اون استادته که شبیه گربست. اسمش چی بود.. یون نامی بود..
+یونگی؟!
€آ باریکلا.
+جوابمو ندادی تو اینجا چیکار میکنی؟!
€آممم شت.
(بریگ سمت مادر ناتنی جیمین)
تو ذهنش:پسرخ یه عوضی مثل مادرش داره همه رو از م میگیره ولی نمیزارم پسرمو ازم بیگیری پسره عوضی.
تو افکارش غرق بود که صدای زنگ به صدا در اومد با فکر اینکه جیهیونه به سمت در رفت و بازش کرد ولی با چهره ای که دید شکه شد و سری در رو بست و با گذاشتن پای شخص لای در مانعش شد.
؟؟؟ در رو باز کن زنیکه من میخوام جیمین رو ببینم.
÷جیمین اینجا نیست.. باور کن.
؟؟؟ درو باز کنننن میخوام بهش بفخمونم که تو چه حروم لقمه و هرزه ای هستی.
÷جیمین اینجا نیست چه دروغی دارم که بگم.؟!
؟؟؟ تو از سر و روت دروغ میباره... در رو باز کن.. همین الان.
با فشار دادن در.. در بسته شد
؟؟؟ من میدم ولی بر میگردم... ببین چه بلایی سرت بیارم زنیکه هرزه.
از ترس نفس نفس میزد
÷این چه بلایی بود.. که سرم اومد... این.. این اینجا چیکار میکرد.
(بریم سمت جیمین)
+یعنی چی؟!
€یعنی همین.
+انتظار باور داری؟!
€نداسته باشم؟!
+نه چون مردمک چشمات داره میلرزه.
به سمت جیهیون رفت و جیهیون هی عقب میرفت انقدر این اتفاق افتاد که آخرش جیهیون به دیوار بر خورد کرد.. دست راستشو برد سمت دیوار و به دیوار تکیه داد..
+ازت میپرسم و بهم واقعیت رو میگی.
_اینجا چه خبره؟!
هرد روشون رو سمت یونگی ای کردن که یک لقمه تو دستش بود و داشت به اتفاق رو به روش نگاه میکرد.
+چرا نمیگین چی شده.
_چیز خاصی نشده... فقط تو و برادرت اومدی خونه من اونم یه مدت طولانی.. دیگه هم نمیخوام حرفی بشنوم... چمدونت تو اتاقه البته اگه چشتا دیده باشن.. میتونی یونیفرمت رو بپوشی چون دیره.
+باشه.
به سمت اتاق رفت و یه دوش سریع گرفت لباس پدشید موهاشو خشک کرد و صبحانه خورد و به سمت میز صبحانه حرکت کرد.
و یکی دو لقمه تو دهنش گزاشت و رفت.
۳٠ مین بعد (مدرسه)
وارد حیاط شدن... جیهیون رفت بود مدرسه خودش. چون به خونه یونگی نزدیک بود پیاده رفت.
از ویتی که وارد شد نیلی رو ندید و متوجه شد که یونگی نیلی رو هم اخراج کرده. دو تا دختر که موهای یکیشون قهوه ای موج دار بود و اون یکی که موهاش مشکی بود نزدیک جیمین شدن. ـ. بیستر دخترا نمیدونستن که سمت جیمین برن یا یونگی چون هر دوتاشون خوشگل و زیبا بودن و بیشترشون به یونگی رفتن
جیمین همه شون رو رد کرد و مشغول با صحبت با اون دخترا شد
1:جیمین درسته که میگن باعث و بانی اخراج نیلی تو بودی؟!
+مشکلی بود؟!
۲نه نه نه. ولی چرا ردش کردی؟!
۱اگه منم الان بهت پیشنهاد بدم مثل نیلی رد میشم؟!
یونگی تمام دخترا رو با تهدید از خودش دور کرد و به سمت جیمین حرکت کرد
+نه... میدونی اون دختر زیادی واسم هرزه بود. اگه منو مجبورم نمیکرد شاید الان دو قلو حامله بود (خنده)
۲جیمینی میای امشب بدیم کافه؟!
+اگه سرم خلوت بود چرا که نه.
۲پس این شمارمه بهم بگیا؟!
_لازم نکرده شماره بدیـ. بعدشم اگه قرار بری رل بزنی چرا نیلی رو ول کردی. دیگه سمتش نبینمتون.
جیهوپ=
=جیمین جیمینی.
+جیهوپپپ.
=اینو دیدی؟!
گوشیش رو سمت جیمین گرفت
یک رقص کاملاً س. ک. س. ی
+خب؟!
=بریم تو کارش؟!
یونگی با فکر اینکه جیمین قراره این دنس رو بره چشماش، گرد شد چون نمیتونست جلوی خودشو بگیره که به فا. کش نده پس اگه جیمین قبول میکرد...
+بریم.
=زنگ تفریح منتظرم.
+باشه هیونگ.
جیهوپ به سمت کلاس حرکت کرد.
_پسر پر انرژی ایه.
+اوهوم ولی... خیلی خوبه.
_اوهوم. دوست دارم باهاش آشنا شم.
+البته میتونین زنگ تفریح بیاین پیشمون
_هوم میام
جیمین سمت کلاس رفت و یونگی وارد اتاقش شد. همینطور با گدشیش ور میرفت که از طرف آموزش و پرورش به گوشیش زنگ خورد.
دیدگاه ها (۱)

ادامه_بله؟آ.پ. مین یونگی از فردا مدیر جدید میاد تحقیق کردیم ...

گروه کورتیس از بیگ هیت تولد نامجون رو تبریک گفتن..

"بهترین لیدر جهان 💜پدر بنگتن 💫ممنونم ازت که این همه سختی رو ...

قدرت جیهوپپپپ

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝒑𝒂𝒓𝒕 ²²+خب.... _من مهمونم رو تخت دو نفره می...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۲#

my month پارت¹²

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط