وقتی که پرنسسم خوابه
تهیونگ ات رو برد به عمارت خودش
+تهیونگ من گشنمه
-زود باشید غذا بیارید
غذا رو اوردن ات شروع کرد به وحشیانه ترین شکل غذا خوردن
♛ات یواش بخور
_ولش کن کوک، حتما تا الان فرشتم رو گرسنه نگه داشته
♛باشه
بعد از غذا دستای ات حسابی کثیف شد و تهیونگ امد دستای ات رو گرفت و برد شست وقتی داشت میشست دید روی دستای ات زخم (دستای من دقیقا همیشه زخمه 😅😂) وقتی دید شروع کرد بی صدا گریه کردن اما ات فهمید
+تهیونگ..
-بله(جمع و جور کرد خودشو)
+داری گریه میکنی؟
-نه
+تهیونگ شاید من نبینم اما صدا که میشنوم، تهیونگ ناراحت من نباش مشکلی نیست کاریه که شده
_ات، چطور میتونم نگران نباشم؟ ها؟
+....
ات رو برد کنار دیوار و سر ات رو اورد بالا و اروم شروع کرد به بوسیدن
ایندفعه ات جلوی تهیونگ رو نگرفت و برعکس همراهی کرد
۲روز بعد
ات هنوزم هم نمیدید
تهیونگ یه حلقه برای ازدواج خرید و امروز قرار بود از ات خواستگاری کنه
تهیونگ امد خونه
+تهیونگ، تهیونگ توی؟
_اره عزیزم همونجا بمون من میام پیشت
+باشه
_سلام عزیزم
+سلام کارات به خوبی دیش میره؟
-اره، تو چه کار کردی؟
+من؟ من فقط یه گوشه نشستم راستش اینجا خیلی پله داره پس زیاد راه نرفتم
_افرین هر وقت من بودم میبرمت بالا اگه هم نبودم به یکی از این خدمتکارا بگو
+باشه
_ات
+جانم ته
-راستش امروز یع چیزی گرفتم
+چی گرفتی
_من... من... خب...
+خب ؟
_من حلقه ازدواج خریدم
+تهیونگ تو.. تو میخوای ازدواح کنی؟ (بغض)
_اره
+اها پس من باید برم اره؟
_چرا باید عروسم برع؟
+عروسم؟ منظورت من بودم؟
-معلومه
+تهیونگ راستش....
شرط ها
7تا لایک
2تا کامنت 😅
🎀فعلا 🎀
+تهیونگ من گشنمه
-زود باشید غذا بیارید
غذا رو اوردن ات شروع کرد به وحشیانه ترین شکل غذا خوردن
♛ات یواش بخور
_ولش کن کوک، حتما تا الان فرشتم رو گرسنه نگه داشته
♛باشه
بعد از غذا دستای ات حسابی کثیف شد و تهیونگ امد دستای ات رو گرفت و برد شست وقتی داشت میشست دید روی دستای ات زخم (دستای من دقیقا همیشه زخمه 😅😂) وقتی دید شروع کرد بی صدا گریه کردن اما ات فهمید
+تهیونگ..
-بله(جمع و جور کرد خودشو)
+داری گریه میکنی؟
-نه
+تهیونگ شاید من نبینم اما صدا که میشنوم، تهیونگ ناراحت من نباش مشکلی نیست کاریه که شده
_ات، چطور میتونم نگران نباشم؟ ها؟
+....
ات رو برد کنار دیوار و سر ات رو اورد بالا و اروم شروع کرد به بوسیدن
ایندفعه ات جلوی تهیونگ رو نگرفت و برعکس همراهی کرد
۲روز بعد
ات هنوزم هم نمیدید
تهیونگ یه حلقه برای ازدواج خرید و امروز قرار بود از ات خواستگاری کنه
تهیونگ امد خونه
+تهیونگ، تهیونگ توی؟
_اره عزیزم همونجا بمون من میام پیشت
+باشه
_سلام عزیزم
+سلام کارات به خوبی دیش میره؟
-اره، تو چه کار کردی؟
+من؟ من فقط یه گوشه نشستم راستش اینجا خیلی پله داره پس زیاد راه نرفتم
_افرین هر وقت من بودم میبرمت بالا اگه هم نبودم به یکی از این خدمتکارا بگو
+باشه
_ات
+جانم ته
-راستش امروز یع چیزی گرفتم
+چی گرفتی
_من... من... خب...
+خب ؟
_من حلقه ازدواج خریدم
+تهیونگ تو.. تو میخوای ازدواح کنی؟ (بغض)
_اره
+اها پس من باید برم اره؟
_چرا باید عروسم برع؟
+عروسم؟ منظورت من بودم؟
-معلومه
+تهیونگ راستش....
شرط ها
7تا لایک
2تا کامنت 😅
🎀فعلا 🎀
۵.۳k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.