گاهی بقای عشق وجنون باندیدن است

گاهی بقای عشق وجنون با"ندیدن" است
شیرینی اش به تلخی هجران چشیدن است
میمیرم وتو میرمی و... رام
میشوی
زیبایی غزال به بیجا رمیدن است
یک دم رهانکن دل من رابه حال خود
کآن وقف چشم توست وبرای تپیدن است
جز لاله ی لبان تودرفصل
بوسه چین
هرجاگلی شکفت برای نچیدن است
وقتی که لب گشوده ولبخند
می زنی
انگارکه سپیده به حال دمیدن است
دریاب عیش را....که به قصد لباس مرگ
همواره عنکبوت زمان درتنیدن است
ازعمق دل سرودمت وانتظارمن "شعرت قشنگ بود"،از آن لب شنیدن است...
دیدگاه ها (۷)

من که از آتش هجران تو دلسوخته ام آتش عشق به کانون دل افروخته...

بیا تا برج جانم را ،،، به قربانت فرو ریزمازاین بیشم اگرخواه...

ﺭﺍﺯِ ﺩﻝِ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮییدﺍﺳﺮﺍﺭ ﻟﺐ ﻳﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻏﻴﺎﺭ ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ...

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست!که آنچه در سر من نیست ، ترس ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط