اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه ای از نرسیدنهایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد

کیستم ، باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سالها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد.
دیدگاه ها (۲)

مرا یک شب از این شبها به صرف عشق دعوت کنبرایت عشق می ورزم تو...

چرخاند مرا گردشِ دوران و... دَمَش گرمانداخت مرا گوشه ی زندان...

گر بمانی با دلم با تو نفس خواهم کشید آتش عشق تو...

سخت است بودن هایی که به نبودن هایشان باید عادت کنی ....آدمها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط