تیهونگ بالا سرم داشت گریه میکرد
تیهونگ بالا سرم داشت گریه میکرد
•میخام از اینجا برم(با داد)
_باشه باشه با پرستار صحبت میکنم..
عصبانی از رو تخت پاشدم که سرم گیج رفت افتادم زمین و سرم به لبه میز خورد و بیهوش شدم..
_ات جشاتو وا کن منم
•گمشو عوضی ازت بدم میاد(با گریه) هنوز جا دستت رو صورتمه..
_ات بزار برات توضیح بدم؟
•چیو توضیح بدی اینکه چرا دست دختره تو شلوارت بود یا اینکه چرا منو زدی؟
•پرستارررررر این اقا مزاحمه
@اقا بفرمایین بیرون ایشون الان مرخص میشن
مرخص شدم اعضا اومده بودن منو ببرن..
جیمین: حالت خوبه ات؟
تهیونگو فرستادیم خونه پس اخماتو باز کن
نامجون: ات باید باهات حرف بزنم
کوک: بزار کمکت کنم
کوک اومد زیر بغلمو گرفت و منو برد پیش نامجون نشوند چه چشمای گیرایی داشت
نامجون: ات تهیونگ وقتی مست میشه دیگه غیر قابل کنترل میشه..
من برا خودت میگم زندگی با تهیونگ به هیچ جا نمیرسی..
ما به تهیونگ میگیم تو دوس پسر جدید داری و تو هم همینطور وانمود کن
درسته براتون دردناکه ولی این به نفعتونه..
باورم نمیشه الان چی شنیدم
تهیونگ رو ول کنم؟
تنها دلیل زندگیمو
تو این فکرو و خیالا بودم که کوک گفت
کوک:......
لایک؟
•میخام از اینجا برم(با داد)
_باشه باشه با پرستار صحبت میکنم..
عصبانی از رو تخت پاشدم که سرم گیج رفت افتادم زمین و سرم به لبه میز خورد و بیهوش شدم..
_ات جشاتو وا کن منم
•گمشو عوضی ازت بدم میاد(با گریه) هنوز جا دستت رو صورتمه..
_ات بزار برات توضیح بدم؟
•چیو توضیح بدی اینکه چرا دست دختره تو شلوارت بود یا اینکه چرا منو زدی؟
•پرستارررررر این اقا مزاحمه
@اقا بفرمایین بیرون ایشون الان مرخص میشن
مرخص شدم اعضا اومده بودن منو ببرن..
جیمین: حالت خوبه ات؟
تهیونگو فرستادیم خونه پس اخماتو باز کن
نامجون: ات باید باهات حرف بزنم
کوک: بزار کمکت کنم
کوک اومد زیر بغلمو گرفت و منو برد پیش نامجون نشوند چه چشمای گیرایی داشت
نامجون: ات تهیونگ وقتی مست میشه دیگه غیر قابل کنترل میشه..
من برا خودت میگم زندگی با تهیونگ به هیچ جا نمیرسی..
ما به تهیونگ میگیم تو دوس پسر جدید داری و تو هم همینطور وانمود کن
درسته براتون دردناکه ولی این به نفعتونه..
باورم نمیشه الان چی شنیدم
تهیونگ رو ول کنم؟
تنها دلیل زندگیمو
تو این فکرو و خیالا بودم که کوک گفت
کوک:......
لایک؟
۳.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.