بغلم کن که هوا سوز فراوان دارد

بغلم کن که هوا سوز فراوان دارد
بدن یخ زده ام حال پریشان دارد

مثل بیدی تنم از سوز هوا می لرزد
امشب آغوش پر از مهر تو مهمان دارد

لب به روی لب سرما زده ی من بگذار
لبت امشب بخدا مزّه دو چندان دارد

حسرت داغی آغوش تو بیمارم کرد
تب من با لب تو چاره و درمان دارد

بغلم کن که در آغوش تو راحت باشم
روح سرگشته ی من میل به طغیان دارد

لحظه ای از من اگر دور شوی می میرم
بی تو این زندگی اصلاً مگر امکان دارد؟

آذر انگار کمی خسته شده از پاییز
مژده ی آمدن فصل زمستان دارد

مثل آذر که در آغوش زمستان گم شد
بغلم کن که هوا سوز فراوان دارد…

😓😓😓
دیدگاه ها (۱۲)

مانده ام در حسرتدیدار رویت ماه منسوختم درآرزویبوسه هایت ماه...

دو بوسه از لب شیرین تـو، با زور می چسبدعسـل با نیش های مهلک ...

تو تا حالا از توی عکس به من خیره شدی؟تا حالا با دیدن عکسم به...

در فکر تو بودم غزلی ناب نوشتم 💞با جوهرعشق از دل بی تاب نوشتم...

بغلم کن که هوا سوزِ فراوان داردبدن یخ زده ام حالِ پریشان دار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط