سخت است بخندی و دلت غم زده باشد

سخت است بخندی و دلت غم زده باشد
هرگوشه پیراهن تو نم زده باشد

سخت است به اجبار به جمعی بنشینی
وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد

احوال من ای دوست چنین است که انگار
یک صاعقه بر جنگل خرم زده باشد

دور از تو شبیه ام به یتیمی که به رویش
درجمع کسی سیلی محکم زده باشد

دور از ادب است اینکه بخندد لبت اما
دیوار دلت مشکی و ماتم زده باشد

با این همه تا خرده نگیرند عزیزان
میخندم و هرچه دلم غم زده باشد...
دیدگاه ها (۱)

تلخ میگــــــذرد… این روزهــــــــــا... کــــــه قرار اســـ...

هر چه گشتم به جهان نیست کسی همدم منچیده ام سیب،کجا رفته ای ا...

به اندازه همه زندگیم دوستت داشتم اما به اندازه بلندای عمر بر...

..باز هم هوا ، هوس دونفره بودن میکند...باز هم دل دخترک بهانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط