یادش بخیر اون روزا خونهی مادربزرگ

یادش بخیر اون روزا خونه‌ی مادربزرگ
همه دور هم جمع میشدیم و با کمک هم رب درست می‌کردیم
رب داغ می‌ریختیم تو کاسه و نمک میزدیم می‌خوردیم

درست کردن رب سخت بود ولی عطر و طعم خوبی داشت
انقدر خوشمزه بود که حتی الان هم با دیدن این عکس میشه عطر و طعمش رو حس کرد
آخر سر هم که قابلمه‌ی رب خالی میشد با انگشت ربای ته قابلمه رو می‌خوردیم

چقدر اون دور همیای توی حیاط خونه‌ی مادربزرگ لذت بخش بود
چقدر اون رب خوشمزه بود
و چقدر اون روزا خوب بود..‌.
دیدگاه ها (۴)

وسط ویرانی‌های جنگ هم باشی، کنار مادرت امنیت داری ❤️

تَرک یاران کرده‌ای ای بی وفا یار این کُند؟ دل ز پیمان برگرفت...

امروز معلم عشقم گفت: دوخط موازی هیچگاه به هم نمیرسند مگر این...

کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را در آغوش کشید،...

❌بسسسسه دیگه هر چقدر آب نمک درست کردی و بلالارو انداختی داخل...

جرعه ای خاطره.:تابستان سال ۱۳۵۱ شایدم ۵۲ مثل همین تابستون اخ...

تو راٰ نمیتوانم ببخشم! چرا که تنها بخشِ آبادَم را که برایم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط