پلکی بزن مولا که ایمان جان بگیرد

پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد
تا در زمین، بارانی از قرآن بگیرد

ای مهر عالمتاب خوبی! جلوه گر شو
تا عشق در روی زمین سامان بگیرد

پلکی بزن تا دشت‌ها گندم برقصند
بوی طراوت بشکفد، باران بگیرد

پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند
باغ از بهار خنده‌ی گل، جان بگیرد

پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد
تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد

ایمان به فصل سرد؟ هرگز، تا تو هستی
هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد

از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه گر شو
تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد

مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن
تا  فصل سرما در زمین پایان بگیرد
دیدگاه ها (۲)

سلام بر جوانانی که در جوشش زندگانی و در اوج جوانی لبخندهای پ...

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری هم اینکه درعشیره شماازهمه س...

تو را می‏جویم از قله ‏های رفیع نیایش،تو را می‏جویم از هوای م...

امشب ای اهل دعا روح دعا می آیدپسر خامس اصحاب کسا می آیدمؤمنی...

من نمی‌گویم که عاقل باش یا دیوانه باشگر به جانان آشنایی از ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط