دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم !
دلم میخواست در عصر دیگری دوستت میداشتم!
در عصری مهربانتر و شاعرانهتر!
عصری که
عطرِ کتاب، عطرِ یاس و عطرِ آزادی را بیشتر حس میکرد!
دلم میخواست تو را
در عصر شمع دوست میداشتم!
در عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامههای نوشته شده با پر
و پیراهنهای تافتهی رنگارنگ!
نه در عصر دیسکو، ماشینهای فراری و شلوارهای جین!
دلم میخواست تو را در عصرِ دیگری میدیدم!
عصری که در آن
گنجشکان، پلیکانها و پریان دریایی حاکم بودند!
عصری که از آنِ نقاشان بود،
از آنِ موسیقیدانها،
عاشقان،
شاعران،
کودکان
و دیوانگان!
دلم میخواست تو با من بودی،
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود!
ولی افسوس!
ما دیر رسیدیم!
ما گل عشق را جستجو میکنیم،
در عصری که
با عشق بیگانه است ...
در عصری مهربانتر و شاعرانهتر!
عصری که
عطرِ کتاب، عطرِ یاس و عطرِ آزادی را بیشتر حس میکرد!
دلم میخواست تو را
در عصر شمع دوست میداشتم!
در عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامههای نوشته شده با پر
و پیراهنهای تافتهی رنگارنگ!
نه در عصر دیسکو، ماشینهای فراری و شلوارهای جین!
دلم میخواست تو را در عصرِ دیگری میدیدم!
عصری که در آن
گنجشکان، پلیکانها و پریان دریایی حاکم بودند!
عصری که از آنِ نقاشان بود،
از آنِ موسیقیدانها،
عاشقان،
شاعران،
کودکان
و دیوانگان!
دلم میخواست تو با من بودی،
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود!
ولی افسوس!
ما دیر رسیدیم!
ما گل عشق را جستجو میکنیم،
در عصری که
با عشق بیگانه است ...
۲۶۵
۲۸ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.