پارت

پارت۳۳
سونیا رفت تا دستاش و بپرسه و همزمان گفت
سونیا:چیشد فکر کردی به حرفام
تهیونگ:اره فکر کردم
سونیا:نتیجه؟
تهیونگ:قبوله
سونیا:مطمئنی
تهیونگ:اره ولی نباید هیچکس بفهمه
سونیا:خیالت راحت
و خلاصه که رفتن تو رابطه
یعنی واقعا تهیونگ انقدر سنگدل بود که عزیزترین فرد زندگیش و کنار گذاشت
یعنی چطور حرفای سونیا باعث شد تا تهیونگ خیانت کنه
تهیونگی که همه حال خوب و اخلاق خوب و همه چیزاش متعلق به جی را بود الان برای یه دختر دیگه شده
اصن چطور ممکنه اصن چرا
یک ماه از رابطه اشون میگذشت
_____
ویو جی را
خیلی خسته شدم چرا اخه چرا تهیونگ داره اینجوری میکنی یکی دوروز نیست که یک ماه شده هرشب که فقط منو برای نیازش میخواد و حتی باهام حرفی نمیزنه صبح های زود میره و شب های دیر میاد
دیگه خسته شدم خیلی وقته که دلم درد میکنه و حالم خوش نیست تصمیم گرفتم برم دکتر وقتی دکتر بهم گفت باردارم هم خوشحال بودن هم ناراحت نمیدونم باید چی میگفتم تصمیم گرفتم این خبر مهم و به تهیونگ بدم
پس سوار ماشینم شدم و رفتم تا کمپانی وقتی رسیدم بهم گفتن تهیونگ رفته دستاش و بشوره خیلی منتظره بودم ولی نیومد پس رفتم تا ببینم کجاست که با صحنه ای که دیدم اشک جلو چشام جمع شد
اون تهیونگ بود که داشت با اون استف لب میگرفت اون تهیونگ بود که داشت بهم خیانت میکرد وقتی تهیونگ متوجه من شد سریع از اونجا بیرون رفتم و سوار ماشین شدم و به خونه رفتم و شروع به جمع کردن لباسام کردم طولی نکشید که تهیونگ اومد توی خونه
.......................
دیدگاه ها (۱)

پارت۳۴تهیونگ سریع با داد گفتتهیونگ:چیکار میکنی(داد)جی را:معل...

پارت۳۵جونگکوک بعد از اینکه مطمئن شد جی را خوابهواز اتاق رفت ...

پارت۳۲روزا میگذشت جی را تقریبا خوب شده بود و میتونست به کارا...

پارت۳۱دکتر:به سختی تونستیم نجاتشون بدیم حالشون فعلا خوبه بای...

نام فیک: عشق مخفیPart: 47ویو ات*جی. واقعا؟ات. علائمش رو دارم...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 3 " جونگکوک : چییی می...

نام فیک:عشق مخفیPart: 20ویو جیمین*ساعت ۱ شب بود رسیدم خونه. ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط