وقتی تو

وقتی تو
دست من و
ثانیه ها را می گیری
چشم هایم را می بندم
یک نوک پا
به دیدن خدا می روم
ناغافل صورتش را می بوسم
و آرام به گوشش می گویم:
چه خوب
که حواست نبود و
این فرشته را روی زمین
برای من
جا گذاشتی ...
#دریا_شهریاری
دیدگاه ها (۲)

عشق؛ مثل رد دست تو روی هواستنمیتوانم به کسی ثابتش کنم یا نشا...

دوست داشتنتاز عهده‌ی قلبم بر نیامدبین اعضای تنم تقسیم شدمنسه...

بی تو به سامان نرسم،ای سرو سامان همه تو ...#حسین_منزوی

ازمایشگاه سرد

ازمایشگاه سرد

(بازی مرگ )پارت ۱۰۷در حالیکه روبه روی آن مرد پیر نشسته بود م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط