پایگاه عشق

پایگاه عشق‍:)
[ پارت ¹⁷ ]

بعد از پایان عشق بازی هاتون ، جیمین سریع رفت تو اتاقش و در رو بست؛

تو هم برای استایل تمرینت یه بادی و به دامن که فوق کوتاه بود رو پوشیدی؛

بعد از اینکه همه اعضا آماده شدن ، همتون به پذیرایی برگشتین و سوار ماشین شدین؛

بعد از رسیدن به مکان مورد نظر ، همه‌تون‍ آماده تمرینات شدین ؛

تقریبا آخرای تمرینتون بود ، اینجا باید شِیک میزدی ؛ دامنت خیلی کوتاه بود و وسط دنست ، یکمی از باسنت معلوم شد ؛

جیمین فورا متوجه شد و پیراهنی که تنش بود رو در آورد و دور کمرت بست ؛

همه با این کار جیمین برگاشون ریخته بود و دهن باز بودن ..

ات: هیی نگفتم این کارا رو جلوی جمع نکنی؟ ° آروم °
جیمین: ندیدی چیشد؟ ° آروم °
ات: خب حالا ° آروم °
جیمین: فقط من حق دارم تو رو اینجوری ببینم ° جدی °

از رفتارش تعجب کرده بودی .. منظورش چی بود؟

بیخیال شدی و بعد از پایان تمرینات,به خونه برگشتین ..

لباساتو در آوردی و وارد حموم شدی ، خودتو توی آینه ی حموم نگاه کردی که کبودی روی گردنت توجه‌ت جلب کرد ..

ات: ببین چیکار کرده ° خنده °

از حموم در اومدی و لباس پوشیدی ، موهاتو خشک کردی و روتین پوستیت رو انجام دادی ..

با یه کلیپس موهاتو بستی و به سمت هال رفتی ..

خودتو روی کاناپه انداختی که یونگی اومد پیشت و کنارت دراز کشید ..

یونگی: خوابم میادددد
ات: اوپاا مجبوری اینجا بخوابیی؟
یونگی: هی بچه من بزرگترتم
ات: خیرر
یونگی: بلهه
ات: من میرمم اصلاا
یونگی: بروو
ات: رفتما
یونگی: هفف

به آشپزخونه رفتی و رامیونی رو از کابینت در آوردی ... آب رو پر کردی و شروع به درست کردن نودل شدی ..

بعد از درست کردن نودلت ، نودل رو داخل ظرف ریختی و شروع به خوردن کردی ..

ات: اخیییش خیلی گشنم بوددد ..

دوباره خودتو رو کاناپه انداختی که نامجون اومد و گفت ..





نظر بیبی گرلام؟ ☘️⭐
دیدگاه ها (۳)

انجز داشتم فکر میکردم که اسم فندوممون چی باشه🥲من کیمی ام و ا...

های کیمی‍ــز چه خبر :)-من ² روز بخاطر سفری که رفته بودیم ، ت...

بچه ها شنیدین لس آنجلس آتیش گرفته؟ الان میگن نوبت کاناداعه😭 ...

تولدت مبارکک قشنگمم😭🎀امیدوارم کلی سال عمر کنیی:)💕😭https://wi...

وقتی تحریک شون میکنی بعد فرار میکنی و...(اره)نامی:وقتی تحریک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط