گمان مبر که فراموشت کرده ام
گمان مبر که فراموشت کرده ام ...
گمان مبر که بی تو آسوده ام ...
من چون شمعی ذره ذره آب میشوم و از درون میسوزم !
دور شده ام برای جمله ات که کم کم فراموشم میکنی ...
آه که فراموش شدن درد دارد و تو اصلا میدانی درد فراموش شدن چیست ؟؟
من دیوانه تر شدم ...
یادت است تو گفتی دیوانه ام ؟ یادت می آید به حماقتم خندیدی و مرا احمق خواندی ؟؟ یادت می آید مرا منع کردی از این عشق سراسر پاکی ؟
رفتارم این روزها نشان از سردی دارد اما وجودم می سوزد .
تو دور شدن از مرا خواستی و من برای خوشحالیت هرکار انجام میدهم ...
عشقم با عشقت خوش باش !
#ف_رحیمی
#عشق
پنجشنبه
12.09.1394
07:36
07:22 #رفت تا فردا
گمان مبر که بی تو آسوده ام ...
من چون شمعی ذره ذره آب میشوم و از درون میسوزم !
دور شده ام برای جمله ات که کم کم فراموشم میکنی ...
آه که فراموش شدن درد دارد و تو اصلا میدانی درد فراموش شدن چیست ؟؟
من دیوانه تر شدم ...
یادت است تو گفتی دیوانه ام ؟ یادت می آید به حماقتم خندیدی و مرا احمق خواندی ؟؟ یادت می آید مرا منع کردی از این عشق سراسر پاکی ؟
رفتارم این روزها نشان از سردی دارد اما وجودم می سوزد .
تو دور شدن از مرا خواستی و من برای خوشحالیت هرکار انجام میدهم ...
عشقم با عشقت خوش باش !
#ف_رحیمی
#عشق
پنجشنبه
12.09.1394
07:36
07:22 #رفت تا فردا
- ۱.۲k
- ۱۲ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط