عشق غیر منتظره

عشق غیر منتظره
P.r:1
خوب سلام من هایونم یه دختر ک مال کره هست ولی داخل آلمان زندگی می‌کنه زندگی تازه چند روزه ک ب کره سفر کردم.....
از این ک برگشتم ب کره واقعا خوشحالم
نمی‌دونم چ اتفاق هایی در انتظارمه ولی یه حس خوبی نسبت بهش دارم....(آره بابا انقد اتفاق های خوب برات می‌افته ک حد نداره)
~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~♪~
ویو هایون«از این ک اومده بودم کره خیلی خوشحال بودم ولی چیزی نبود ک باهاش خودم رو سر گرم کنم الان دو روز بود ک رسیده بودیم و من بی کار و علاف واسه خودم تو خونه بودم تو همین فکر بودم که مامانم در اتاق رو زد و اومد داخل
مامان هایون: هایون عزیزم می خوای بریم ساحل؟
هایون: آره از هیچی بهتره
مامان هایون: پس زود آماده شو
و بعد مامانم از اتاق رفت بیرون منم رفتم سمت کمد و یکی از لباس هام رو برداشتم و پوشیدم با خودم گفتم اگه گیتارم رو ببرم خیلی خوب میشه گیتارم رو هم برداشتم و رفتم پایین پیش مامان‌ و بابام اونا هم آماده بودن من پیشنهاد دادم ک پیاده بریم اونها هم قبول کردن از خونه زدیم بیرون و حرکت کردیم سمت ساحل خیلی زود رسیدیم من رفتم یه جای جدا برای خودم و نشستم گیتارم رو در آوردم و شروع کردم ب گیتار زدن تا این که یهو....
خوب این پارت یک عشق غیر منتظره اومید وارم خوشتون بیاد
نمی‌دونم ازش حمایت می‌کنین یا نه ولی اومید وارم ک حمایت کنین
شرایطش 10تا لایک و 2تا کامنته