[عشق در شب مافیا]
[عشق در شب مافیا]
(p³)
(ویو یونگی)
نگاهی به صورت ا.ت کردم داشت از درد بدنش هذیون میگفت
_نه...لطفا ...آرومتر
نباید ا.ت تو تنها میفرستادم نگاهی به صورتش کردم
_نه...من نمیخوابم باهات
آروم با دستم تکونش دادم
+ا.ت ا.ت بیدار شو
آروم چشماشو باز کرد با دیدن من از شوک تکون خورد
_رئیس...آخ..
نگاهی به زخماش کرد
+ا.ت تو خوبی؟
_بله رئیس
نگران نگاهش کردم
+ا.ت مطمئنی خوبی؟
_رئیس خوبم لطفا تنهام بزار
+ا.ت...
_رئیس تنهام بزار! (با داد)
از اتاق رفتم بیرون رفتم پیش سونگ
درو با لگد باز کردم
+سونگ این چه نقشهای بود کشیدی؟ (با داد) میدونی چه بلایی داشت در ا.ت میومد؟
~ یونگی آروم باش تو با این نقشه موافق بودی
+سونگ من به تو گفتم اونجا چنتا دوربین نصب کنیم چرا قبول نکردی؟
~تو به جونگکوک گفتی نه من!
+با باهم تویه جلسه بودیم من به تو گفتم فردا با جونگکوک برید دوربینای کوفتی رو نصب کنید (عصبی)
در باز شد دیدم بادیگارد شخصیم اومد
بادیگارد: ببخشید رئیس ولی ا.ت کارتون داره...
+باشه برو الان میام. سونگ چنتا از ادمامو میدم بهت یک هفته فقط داری فقط یک هفتههههه اگه اونو پیدا کردی کردی...نکردی میکشمت
رفتم سمت اتاق ا.ت درو باز کردم
+کاری داشتی؟
_من...صدای اون مرده و چهرش یادمه
+واقعا خب بگو ببینمم
(ویو ا.ت)
مشخصات چهره و صداش رو گفتم از اتاق رفت بیرون پشت سرش هانا اومد
×ا.تتتتتتتتتت
اومد بغلم کرد
+ایییییی دستتو گذاشت درست وسط زخمم
×ببخشید...هق
مشکلی نیست
+اگه میشه برو میخوام بخوابم
×باشه ا.ت خوب بخوابی
از اتاق رفت بیرون...اروم چشمامو بستم خوابیدم
(p³)
(ویو یونگی)
نگاهی به صورت ا.ت کردم داشت از درد بدنش هذیون میگفت
_نه...لطفا ...آرومتر
نباید ا.ت تو تنها میفرستادم نگاهی به صورتش کردم
_نه...من نمیخوابم باهات
آروم با دستم تکونش دادم
+ا.ت ا.ت بیدار شو
آروم چشماشو باز کرد با دیدن من از شوک تکون خورد
_رئیس...آخ..
نگاهی به زخماش کرد
+ا.ت تو خوبی؟
_بله رئیس
نگران نگاهش کردم
+ا.ت مطمئنی خوبی؟
_رئیس خوبم لطفا تنهام بزار
+ا.ت...
_رئیس تنهام بزار! (با داد)
از اتاق رفتم بیرون رفتم پیش سونگ
درو با لگد باز کردم
+سونگ این چه نقشهای بود کشیدی؟ (با داد) میدونی چه بلایی داشت در ا.ت میومد؟
~ یونگی آروم باش تو با این نقشه موافق بودی
+سونگ من به تو گفتم اونجا چنتا دوربین نصب کنیم چرا قبول نکردی؟
~تو به جونگکوک گفتی نه من!
+با باهم تویه جلسه بودیم من به تو گفتم فردا با جونگکوک برید دوربینای کوفتی رو نصب کنید (عصبی)
در باز شد دیدم بادیگارد شخصیم اومد
بادیگارد: ببخشید رئیس ولی ا.ت کارتون داره...
+باشه برو الان میام. سونگ چنتا از ادمامو میدم بهت یک هفته فقط داری فقط یک هفتههههه اگه اونو پیدا کردی کردی...نکردی میکشمت
رفتم سمت اتاق ا.ت درو باز کردم
+کاری داشتی؟
_من...صدای اون مرده و چهرش یادمه
+واقعا خب بگو ببینمم
(ویو ا.ت)
مشخصات چهره و صداش رو گفتم از اتاق رفت بیرون پشت سرش هانا اومد
×ا.تتتتتتتتتت
اومد بغلم کرد
+ایییییی دستتو گذاشت درست وسط زخمم
×ببخشید...هق
مشکلی نیست
+اگه میشه برو میخوام بخوابم
×باشه ا.ت خوب بخوابی
از اتاق رفت بیرون...اروم چشمامو بستم خوابیدم
۳.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.