عشق مافیایی من پارت چهارم

تهیونگ: چی میگی بچه هیونا: حوصلم سر رفته
تهیونگ: دیونه ای هنوز تو ماشینیم نرسیدیم خونه بزار برسیم بعد چرتو پرت بگو .هیونا: اصلا ازت توقع نداشتم اصلا مثل مافیاها نیستی

من مافیاهایی توی فیلما دیدم که نگو مثلا چشا دختره رو میبندن دستاشو میبندن انگار که من اومدم مهمونی تهیونگ: پس خشن دوست داری ها🤨😈 من برا خودت گفتم آخه نگاه داشتی



ولی الان دیگه گناهی نداری پس خودت خواستی
هیونا: یه لحظه ترسیدم ..... می ...میخوای چیکار کنی من شوخی کردما

تهیونگ،: خودت میفهمی .....الکس پارچه رو بیار .....الکس: چشم قربان ......بفرمایید قربان ...


هیونا: می ....خوای چیکار کنی ( ترسیده)
تهیونگ: ( نیشخند،). می فهمی ....‌‍‍‌‌... بعد پارچه رو میگیره رو دهنش هیونا تقلا می‌کنه ولی بیهوش میشه


بعد دستو پاشو می‌بنده
تهیونگ: خب رسیدیم خودتون کارای لازم و انجام بدین و ببرینش تو اتاقش من فعلا کار دارم بعداً میرم ببینمش
بادیگاردا : چشم قربان


چطور بود
شرطا: ۱۲ لایک ۱۰ کامنت🥲
اگه به شرطا نرسه دیگه نمیزارنش
لطفا منم درک کنین الانم مدرسه ها باز شده برا من سخته شما هم اصلا حمایت نمیکنین
واقعا اینه جواب زحمتام😔
دیدگاه ها (۱۰)

بخدا همینه

کسی هست که بیاد کمکم آخه لازم دارم

پایان زندگی پارت اخر شرطا رسیدن به لطف شماها

عشق مافیایی من پارت ۳

گل وحشی منپارت ۴ تهیونگ: خوبه....و درضم اینکه اینجا نباید دا...

پارت : ۱۸

love Between the Tides²²این پارت حذف شده بودتهیونگ: الان کجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط