کجایی هم نشین لحظه های داغ و تبدارم

کجایی هم نشین لحظه های داغ و تبدارم ؟
ببین رفتی ومن با ابرها تا گریه می بارم

تصور کردنت تنها امیدم هست می دانی ؟
اگر شاعر شوی، می بینی ام با ماه بیدارم

بیا یک لحظه، فروردین چشمانم !خدایم شو
که تا پاییز سالی نانوشته فکر دیدارم

هزاران چشمک مبهم ،هزاران قصه ی بی تو
هزاران خنده ی مرده ،نمیدانم چه بشمارم ؟

ترانه با تو می خندد،غزلها در نگاهت مست
سپیدی از تو موزون شد وَمن تک بیتِ بیمارم

مرا در شهر آدم ها رها کردی و من بی تو
فقط یک دفتر شعر و کمی هم قاصدک دارم

شبیه نقطه چینم که فقط پر می شوم با تو!
برو انگار باید بی نهایت نقطه بگذارم


#عاشقانه ...
دیدگاه ها (۱)

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنیبوسه...

دقیقه آخر پاییز تقویم را معطل می کندشاید برگردی ...یلدا ، مگ...

بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوزکوچه بی نام تو در حسرت یا...

📃 نادر ابراهیمی در کتاب "یک عاشقانه آرام " میگوید :"قلب" مهم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط