عشق.رویایی.من
#عشق.رویایی.من
#پارت.چهل.و.چهارم
از زبون #حوری
داشتیم همینجوری ط جنگل راه مرفتیم ک یدفعه خوردیم به تور یه گرگینه و بله اولین کسی که پا به فرار گذاشت من بودم
بقیهعم پشتم میدویدن
سیلدا:عنتر تو که گفتی کنگفو بلدی و اینا..
حوری:چص خوردممم تندتر بدویدن
مبینا:الاغ من از دست تو چیکار کنم حالا تیکه پارمون میکنن
حوری:عر نگووو
رویا:حرف نزنین نفس کممیاریننن
سیلدا:تف به این شانصصص
مبینا:اقا غلط کردممم
یدفعه رویا خورد زمین گرگینهعم هرلحظه بهمون نزدیکتر میشد
سیلدا:کی نجاتش میده؟
حوری:هممون
رفتیم سمتش و سعی کردیم بلندش کنیم که فهمیدیم پاش گیر کرده به یه از اون گیاهای پیچی و پاهاشو نگه داشته
هولهولکی سعی کردیم بازش کنیم که گرگینههه رسید بهمون
دیگه عصبی شدم..
یهتیکه از لباسمو پاره کردم مثل باند پیچیدم دور دستام..
گرگه رسید بهمون و سعی کرد بهمون حمله کنه ک باهاش درگیر شدم...
#love
#پارت.چهل.و.چهارم
از زبون #حوری
داشتیم همینجوری ط جنگل راه مرفتیم ک یدفعه خوردیم به تور یه گرگینه و بله اولین کسی که پا به فرار گذاشت من بودم
بقیهعم پشتم میدویدن
سیلدا:عنتر تو که گفتی کنگفو بلدی و اینا..
حوری:چص خوردممم تندتر بدویدن
مبینا:الاغ من از دست تو چیکار کنم حالا تیکه پارمون میکنن
حوری:عر نگووو
رویا:حرف نزنین نفس کممیاریننن
سیلدا:تف به این شانصصص
مبینا:اقا غلط کردممم
یدفعه رویا خورد زمین گرگینهعم هرلحظه بهمون نزدیکتر میشد
سیلدا:کی نجاتش میده؟
حوری:هممون
رفتیم سمتش و سعی کردیم بلندش کنیم که فهمیدیم پاش گیر کرده به یه از اون گیاهای پیچی و پاهاشو نگه داشته
هولهولکی سعی کردیم بازش کنیم که گرگینههه رسید بهمون
دیگه عصبی شدم..
یهتیکه از لباسمو پاره کردم مثل باند پیچیدم دور دستام..
گرگه رسید بهمون و سعی کرد بهمون حمله کنه ک باهاش درگیر شدم...
#love
۵.۲k
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.