عشق مدرسه ای
#عشق_مدرسه_ای
پارت 1
☆ویو ا.ت
ا.ت: صبح از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش 5 مینی گرفتم اومدم اول موهامو خشک کردم و خرگوش بستم
امروز روز اول دانشگاهم بود
بعد فرمم رو پوشیدم و رفتم پایین تا یه چیزی بخورم
راه افتادمو به ایستگاه اتوبوس رفتم نشستم که دیدم جنی داره به سمتم میدوعه خوش حال شدمو رفتم بقلش کردم با هم سوار اتوبوس شدیم
رسیدیم
☆ویو جنی
خیلی وقت بود ا.ت رو ندیده بودم
وقتی رسیدیم دانشگاه اونجا لیسا و یجی هم دیدیم
ا.ت: سلام بچه ها
یجی و لیسا: سلاممممم
و همدیگرو بقل کردن
نشسته بودیم که استاد اومد داخل و سلام کرد و گفت امروز چون روز اول هست همه آزادین ماهم همه خوش حال شدیم
یهو دوتا پسر اومدن داخل
ادامه دارد...
پارت 1
☆ویو ا.ت
ا.ت: صبح از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش 5 مینی گرفتم اومدم اول موهامو خشک کردم و خرگوش بستم
امروز روز اول دانشگاهم بود
بعد فرمم رو پوشیدم و رفتم پایین تا یه چیزی بخورم
راه افتادمو به ایستگاه اتوبوس رفتم نشستم که دیدم جنی داره به سمتم میدوعه خوش حال شدمو رفتم بقلش کردم با هم سوار اتوبوس شدیم
رسیدیم
☆ویو جنی
خیلی وقت بود ا.ت رو ندیده بودم
وقتی رسیدیم دانشگاه اونجا لیسا و یجی هم دیدیم
ا.ت: سلام بچه ها
یجی و لیسا: سلاممممم
و همدیگرو بقل کردن
نشسته بودیم که استاد اومد داخل و سلام کرد و گفت امروز چون روز اول هست همه آزادین ماهم همه خوش حال شدیم
یهو دوتا پسر اومدن داخل
ادامه دارد...
۱.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.