☆♡پارت: ۴۲♡☆
☆♡پارت: ۴۲♡☆
تهیونگ: من دیدم جیمین تقلب نکرد...
سویونگ: خب اوپا پس بلند شو بیا اینور دسته ی بازی رم بده به من..
جونگ کوک: باشه.. اما بعد جیمین هیونگ با منم بازی می کنیا..
سویونگ: باشه... بعد از اینکه جیمین اوپا رو بردم با تو بازی می کنم...
جیمین: یااا من بهت نمی بازم!
سویونگ: باشه(نیش خند)
سویونگ دسته ی بازی رو از جونگ کوک گرفت و مشغول بازی شدن...
.
.
جیمین با دهن باز داشت مانیتور بازی رو کرد...
جونگ کوک: هیونگ(در حال خندیدن) باختی که(در حال خندیدن)
تهیونگ:(در حال خندیدن)
جیمین: ن.. نخیر خودم گذاشتم ببره..
سویونگ: واقعا؟ خب بیا ی دست دیگه بازی کنیم ولی ایندفه نزار من ببرم!
جیمین: باشه...
دوباره دسته ی بازی رو برداشتن و شغول بازی شدن...
.
.
جیمین دوباره خیره مونده بود به مانیتور بازی...
جونگ کوک: ایندفه ام خودت گذاشتی ببره؟(نیشخند)
جیمین:... اصلا انقد ادعات میشه بیا خودت ببر!
دسته ی بازی رو داد دست جونگ کوک و از رو مبل بلند شد... جونگ کوک رفت جای جیمین نشست...
جونگ کوک: خیلی خب ببین چطوری می برمت سویونگ...
سویونگ: باشه میبینم(خنده)
.
.
جونگ کوک هم با تعجب به مانیتور بازی خیره مونده بود...
جیمین: چی شد پس؟ تو خودتم باختی که (در حال خندیدن)
تهیونگ:(در حال خندیدن) اصلا بیا اینور هیچ کدومتون بازی بلد نیستین.. خودم الان خودم سویونگو می برم!
سویونگ: باشه اوپا تو ام بیا ببرمت یکم کیف کنیم (خنده)
تهیونگ: هرچی تو بگی (خنده)
دسته ی بازیو از جونگ کوک گرفت جای جونگ کوک نشست...
شروع کردن به بازی...
.
.
تهیونگ هم باز با تعجب به مانیتور خیره مونده بود...
جونگ کوک: چی شد اقای بلد؟
جیمین: تو که بازی بلد بودی توام که باختی!
سویونگ: من که گفتم همتونو میبرم!(در حال خندیدن)
جیمین: پاشو تهیونگ من می خوام ی دست دیگه بازی کنم این دفه می برم!
جونگ کوک: منم بعد جیمین هیونگ می خوام ی دست دیگه بازی کنم...
کل شبو داشتن بازی می کردن و سعی می کردن سویونگو ببرن...
لایک و کامنت فراموش نشه💖
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
تهیونگ: من دیدم جیمین تقلب نکرد...
سویونگ: خب اوپا پس بلند شو بیا اینور دسته ی بازی رم بده به من..
جونگ کوک: باشه.. اما بعد جیمین هیونگ با منم بازی می کنیا..
سویونگ: باشه... بعد از اینکه جیمین اوپا رو بردم با تو بازی می کنم...
جیمین: یااا من بهت نمی بازم!
سویونگ: باشه(نیش خند)
سویونگ دسته ی بازی رو از جونگ کوک گرفت و مشغول بازی شدن...
.
.
جیمین با دهن باز داشت مانیتور بازی رو کرد...
جونگ کوک: هیونگ(در حال خندیدن) باختی که(در حال خندیدن)
تهیونگ:(در حال خندیدن)
جیمین: ن.. نخیر خودم گذاشتم ببره..
سویونگ: واقعا؟ خب بیا ی دست دیگه بازی کنیم ولی ایندفه نزار من ببرم!
جیمین: باشه...
دوباره دسته ی بازی رو برداشتن و شغول بازی شدن...
.
.
جیمین دوباره خیره مونده بود به مانیتور بازی...
جونگ کوک: ایندفه ام خودت گذاشتی ببره؟(نیشخند)
جیمین:... اصلا انقد ادعات میشه بیا خودت ببر!
دسته ی بازی رو داد دست جونگ کوک و از رو مبل بلند شد... جونگ کوک رفت جای جیمین نشست...
جونگ کوک: خیلی خب ببین چطوری می برمت سویونگ...
سویونگ: باشه میبینم(خنده)
.
.
جونگ کوک هم با تعجب به مانیتور بازی خیره مونده بود...
جیمین: چی شد پس؟ تو خودتم باختی که (در حال خندیدن)
تهیونگ:(در حال خندیدن) اصلا بیا اینور هیچ کدومتون بازی بلد نیستین.. خودم الان خودم سویونگو می برم!
سویونگ: باشه اوپا تو ام بیا ببرمت یکم کیف کنیم (خنده)
تهیونگ: هرچی تو بگی (خنده)
دسته ی بازیو از جونگ کوک گرفت جای جونگ کوک نشست...
شروع کردن به بازی...
.
.
تهیونگ هم باز با تعجب به مانیتور خیره مونده بود...
جونگ کوک: چی شد اقای بلد؟
جیمین: تو که بازی بلد بودی توام که باختی!
سویونگ: من که گفتم همتونو میبرم!(در حال خندیدن)
جیمین: پاشو تهیونگ من می خوام ی دست دیگه بازی کنم این دفه می برم!
جونگ کوک: منم بعد جیمین هیونگ می خوام ی دست دیگه بازی کنم...
کل شبو داشتن بازی می کردن و سعی می کردن سویونگو ببرن...
لایک و کامنت فراموش نشه💖
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۱۹.۰k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.